رمان خارجی

مرواریدهای پشیمانی

(Quelhues uns des cent regrets)

فیلپ کلودال در حال حاضر از سرشناس‌ترین نویسندگان معاصر فرانسه است. او در خانواده‌ای کارگری زاده شده و ساکن شهر لورن در فراسنه است. او کارش را با تدریس در زندان‌ها آ‎غاز و با آموزش جوانان معلول پی‌گرفت و همین تجربیات نگاه او را به مسائل اجتماعی معطوف کرد. در اغلب آثارش توجه خاصی به کمبودهای روانی در شخصیت‌هایش دارد و تاثیرات آنها را بررسی می‌کند. از او تا کنون 10 رمان و 6 مجموعه داستان کوتاه منتشر شده است. مرواریدهای پشیمانی، کتاب حاضر را وی در سال نوشته است. نویسنده اثر، اکنون عضو آکادمی گنکور از برجسته‌ترین آکادمی‌های ادبی فرانسه می‌باشد.

نجمه موسوی
نگاه
9789643517854
۱۳۹۲
۱۳۶ صفحه
۵۵۶ مشاهده
۰ نقل قول
فیلیپ کلودل
صفحه نویسنده فیلیپ کلودل
۵ رمان فیلیپ کلودل کارگردان و رمان‌نویس قرن بیستم میلادی اهل فرانسه است.
دیگر رمان‌های فیلیپ کلودل
رها می‌کنم
رها می‌کنم همکارم به من می‌فهماند که هنوز خیلی زود است و اگر می‌خواهیم شانسی داشته باشیم، بهتر است بیشتر منتظر بمانیم. کفتارها هیچ‌وقت عجول نیستند. آن‌ها ساعت‌ها گرد طعمه خود می‌چرخند در انتظار این که تحلیل رود و بخوابد. باید درخواستمان را وقتی بدهیم که مشتری به ته خط رسیده، ته خطی که مرگ کسی که دوستش داشته پیش پایش می‌گذارد. ...
نوه آقای لین
نوه آقای لین پیرمردی است که روی عرشه عقب کشتی ایستاده. تمام هستی‌اش از مال دنیا، چمدان سبکی است در یک دست و نوزادی سبک‌‌تر از چمدان توی بغلش. اسم پیرمرد آقای لین است. از این پس او تنها کسی است که می‌داند اسمش لین است. زادگاهش، سرزمین اجداد و درگذشتگانش را می‌بیند که دارد دور می‌شود. نوزاد توی بغلش به خواب رفته، ...
جان‌های افسرده
جان‌های افسرده در فضای آشوب‌زده جنگ جهانی که هر روز صدها کشته و مصدوم بر جا می‌گذارد و کسی از زنده بودنش حتی برای طلوع آفتاب فردا خبر ندارد، جز طعم مرگ و نیستی چه بر زبان می‌آید و جز مصیبت و فاجعه، چه دردی در برابر چشم ظاهر می‌شود؟ روای این داستان راهی جبهه جنگ نشده ولی در شهر و روستا شاهد ...
جان‌های خاکستری
جان‌های خاکستری دستینا هرگز مهمان نمی‌پذیرفت. او به همه‌چیز پشت کرده بود. هر یک‌شنبه به آیین عشاء ربانی می‌رفت. نیمکتی مختص به خودش داشت که حرف نخست نام خانوادگی‌اش با مغار روی بدنه چوب بلوط آن تراشیده شده بود. او حتی یکی از مراسم را هم از دست نمی‌داد. کشیش محل، در هنگام موعظه، با نگاهش او را نوازش می‌کرد. گویی او ...
مشاهده تمام رمان های فیلیپ کلودل
مجموعه‌ها