دست داغ خورشید اقاقیا را به نوازش گرفته بود و اطلسیهای سفید را در شعاع نورانی نگاه خود، متبلور و درخشنده نشان میداد.خودش هم گویی گرمش شده بود و خود را با دستان گرم خود باد میزد. باد گرم و کسل کننده شاخهها را تکان میداد. اما سکوت ظهر تابستان گواه آرامش بود برای پرندهای که روی شاخه نارون موسیقی تنهاییاش را نثار ترانه آرام نسیم میکرد.