رمان ایرانی

رود راوی

ظاهرا عمو از همه چیز مطلع بود که 1 بار نوشته بود اکر روزی رازت فاش شود و نقاب از چهره‌ات بیفتد، هم از نظر مکتبه القشریه ملحد هستی و هم از نظر دارلمفتاح مرتد. عمو برایم نوشته بود که شنیدم زنان لاهوری آداب عیش را خوب به جا می‌اورند و به کنایه پرسیده بود اگر مولوی عبدلمحمود بداند که تو مانند زایران در جستجو آن روسپی در ساحل پرسه می‌زنی، به تو چه خواهد گفت؟ حق با عمو بود.

ثالث
9789643807054
۱۳۹۲
۲۶۸ صفحه
۱۱۱۵ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
ابوتراب خسروی
صفحه نویسنده ابوتراب خسروی
۱۱ رمان ابوتراب خسروی در سال ۱۳۳۵ در شهر فسا متولد شد. پدرش نظامی بود؛ به همین دلیل سال‌های جوانی او در شهرهای مختلف ایران گذشت. در سال‌های ۱۳۴۸ و ۱۳۴۹ در دبیرستانی در اصفهان درس می‌خواند و شاگرد هوشنگ گلشیری، نویسنده‌ی فقید ایرانی بوده‌است. او لیسانس آموزش ابتدایی دارد و سال‌ها در شیراز به کودکان عقب‌ماندهٔ ذهنی آموزش می‌داده است. در حال حاضر بازنشسته شده و در شهر شیراز زندگی می‌کند. خسروی متأهل است و سه فرزند دارد.
دیگر رمان‌های ابوتراب خسروی
دیوان سومنات (مجموعه داستان‌های کوتاه)
دیوان سومنات (مجموعه داستان‌های کوتاه) داشتم به طنین صداهایی که پس از گذشت ساعت‌ها از یک ملاقات به گوش می‌آیند و حتی اگر شبی مثل آن شب گذشته و صبح شده باشد، وادارت می‌کند که برگردی و دوباره از آن کوچه باغ بگذری تا به آن خانه برسی و منتظر بمانی که در باز شود گوش می‌دادم. فکر می کردم که این بار دست‌هایش را ...
هاویه
هاویه ... من به داستان به عنوان یک کپی از زندگی نگاه نمی‌کنم. کپی کردن شکل عادی بخشی از زندگی برای من نویسنده ارزشی ندارد. داستانی که می‌نویسم باید جهانی تازه، شرایطی تازه، داشته باشد. باید اشیا و رفتار اشیا شکل بدیعی به داستان بدهد. باید یک زیبایی تازه خلق کرد. زیبایی‌ای که حتما معنادار خواهد بود... ...
کتاب ویران
کتاب ویران چه تقدیر شومی برایت نوشته شده بود که حامل چشمان خاکستری رنگ شروری از نسل اجدادی شرور باشی. زندگی مکتوب تو خصوصیت غریبی دارد که باید حامل بذر چشم‌های خاکستری مردی باشی که به اجبار نویسنده در کنارش نوشته شده‌ای. داستان تازه اعاده زندگی تو خواهد بود. بگذار تجربه کنم که طرح پیکرت را فرو بریزم و با هیئتی جدید ...
اسفار کاتبان
اسفار کاتبان
مشاهده تمام رمان های ابوتراب خسروی
مجموعه‌ها