رمان ایرانی

امشب می‌روم و درست در همان لحظه‌ای که لال و منگ به نور منعکس شده از پارچ استیل به سقف اتاق خیره مانده و صدای خس خس سینه‌اش گچ دیوار را می‌خراشد، و باز همان 1 قسمت بی‌ارزش مغزش دارد کار می‌کند، آن هم مثل ساعت.بالش را روی صوتش می‌گذارم. فقط چند ثانیه. نه دست پایی برای زدن دارد نه جانی برای کندن.می‌کشمش. هم خودم و هم چمان بانو را. بمیرد برایش بهتر است. برای همه بهتر است. تمام عمر از این لکه ننگ فرار کردی. حالا که عزرائیل زنبیل گذاشته پشت در اتاقت صدا می‌زنی رامین؟ چرا این عشق همیشه جایش می‌سوزد و خونابه پس می‌دهد؟

ققنوس
9786002780508
۱۳۹۲
۱۷۷ صفحه
۳۰۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های الهام فلاح
همه دختران دریا
همه دختران دریا در را که باز کرد، سر بالا گرفت تا صورت مردی را که پشت در ایستاده بود ببیند. صلاح بود. خیلی بهتر از آن شب جلو زندان. خیلی بهتر از آن ناهار یکی دو ماه قبل انقلاب فرهنگی توی یکی از ساندویچی‌های انقلاب که ناغافل سر رسیده و نشسته بود روبروی او و دخترخاله، بازو به بازوی مجید. به خیالش ...
کشور چهاردهم
کشور چهاردهم راننده توی اوتول چرت می‌زد. بچه‌ها نشسته بودند دور تا دور میدانگاهی و اوتول سیاه اقلیما را نگاه می‌کردند و فینشان را بالا می‌کشیدند. پسرکی از سر شیطنت ریگی پرت کرد که خورد به شیشه اوتول. راننده پرید و کلاه از سرش افتاد. بچه‌ها خنده ترکاندند...
خون‌خواهی
خون‌خواهی با این دختر همه ضجه‌های عمه عذرا را از یاد می‌برد. خانه‌شان را که شده بود جهنم. اتوبوس‌های آزادگان را که هر کدامشان که از مرز رد می‌شدند مادر می‌افتاد به صرافت تهیه و تدارک که این‌بار محمد همراهشان است و از محمد هیچ خبری نمی‌شد. حنیف را فراموش می‌کرد که او با دست‌های خودش قرآن گرفته بود بالای سر ...
به من نگاه کن
به من نگاه کن شب جا پهن کردیم روی پشت بوم. خوب یادمه. تابستون بود. پسرا زود خوابیدن. من اما خوابم نمی‌برد. مادرم خزید زیر لحاف و پشتشو کرد به آقاجون. آقاجون داشت گریه می‌کرد. من دیدم. یه قطره از گوشه چشمش چکید. یه‌باره گفت: «مسروره اون دختره رو یادته، اون که شعر می‌گفت؟» مادرم جلدی روشو گردوند سمت آقاجونم. آقاجون گفت: «یادته، مسروره، ...
نفرین جغد
نفرین جغد بامداد شاگرد اول شده. مگر ممکن است کسی که تا به حال توی مدرسه دیده نشده شاگرد اول بشود؟ آرتین و سامی با کمک نارگل برای کشف راز بامداد و شاگرد اولی‌اش کلی نقشه پر دردسر کشیدند و فهمیدند پای یک جغد مرموز خارش‌آور در میان است. بعضی آدم‌ها نمی‌دانند جای پرنده توی آسمان است نه توی قفس. برای همین ...
مشاهده تمام رمان های الهام فلاح
مجموعه‌ها