با خودم گفتم باید به این سفر بروم و میدانم چیزی از این بیرحمانهتر نیست. پس بیجهت نبود که از سر شوق ریشم را با دقت تراشیدم، دندانهایم را مسواک زدم و توشه مختصری در ساک دستیام چپاندم.
همین حالا داشتم چیزی میگفتم
همین حالا یک چیزی میپرد توی مخم: مسلما با یک جور وسیله نقلیه و یک چمدان، به در بزرگی رسیده بودیم که دیوارهای بلندش مرا به فکر وا میداشت. یعنی چه؟! به دامادم میگویم پس چرا ماهرخ نیامده. او با وقاحت جوابم میدهد: مردهها به تعطیلات نمیروند و احتیاجی به این جور جاها ندارند. منظورش را نمیفهمم. او همیشه با ...
این یارو آنتیگونه
کافی شاپ بودابار در تقاطع خیابان مدیسون. در این کافی شاپ سه پرتره نقاشی مدرن از دو زن و یک مرد دیده میشود. تابلوها رو به تماشاگران آویخته است و پشت هر تابلو سه نفر (آنتیگونه، ایسمنه و پولی نیکوس) ایستادهاند که ما از زانو به پایین آنها را میبینیم؛ انگار ادامه زنده آن سه پرترهاند. میزهای کافی شاپ در ...
صداهای نزدیک و در عین حال بسیار دور از صفدر و صفورا دوچرخه و سینما
صفورا زانو در بغل گرفته و گریه میکند. کم کم بیماری صرع در او شروع میشود. و روی زمین دراز میکشد و دست و پا میزند. صفدر ترسیده و میدود و کاردی را از توی چمدان بیرون میکشد و دور صفورا دایرهای رسم میکند. صفدر نظارهگر اوست تا زمانی که صفورا آرام میگیرد و مینشیند.
صفورا انگار صدایی میشنود. ذوق زده ...
خانه تلخ
هما: (وحشتزده به همه نگاه میکند) چه کسی من رو به این سالهای عذابدهنده آورد؟
کیخسرو: اون ساعت!
فرنگیس: نالههای من!
(سرهنگ سایه به همه پشت کرده و رو به دیوار ایستاده است)
هما: (اشاره به سرهنگ سایه)
چرا او به همه ما پشت کرده؟
همایون: اون نمیخواد به گذشته برگرده.
فرنگیس: حالا هم شرمزده ست.
کیخسرو: شرمزده ست، چون کار دیگری از دستش ساخته نیست.
سرهنگ سایه به ...
سگی در خانه 1 آنارشیست دست دوم
جهان داستانهای احمد آرام در هم تنیده شده است، به همین دلیل ترکیبی بدیع میسازد و وقایعی متنوع و در خور توجه. از همین رو تولید نور، رنگ و صدا یکی از شیوه های روایی، برای رسیدن به زبان مکان است.
تحلیل روانشناختی آدم های این داستانها، در بحبوحه زندگی پرپیج و خم معاصر، زوایای روح آنها را به جهان داستانهاش ...