تو اصلن دلت نمیخواست منو اینجا ببینی، تو اصلن دلت نمیخواست منو هیججا ببینی. فقط دلت میخواست منو توی محله خودمون ببینی. فقط عصرها بریم باهم قدم بزنیم و گاهی وقتها هم برای تو سرمقاله بنویسم. سر مقالهها را هم که دیگه خودت مینویسی. تو فقط دلت میخواست من همیشه فقط 1 همسایه باشم، دلت میخواست که توی سایه باشم.حالا از توی سایه آمدم بیرون. حالا دلم میخواد با تو حرف بزنم، دلم می خواد تو هم منو ببینی.نه اینکه فقط من تو رو ببینم. توهم ببینی ...