بوم بوم.. افتادیم ریختیم زمین... مثل برگ درخت ریختیم زمین آدم بود که میرفت چهاردست و پاش توی هوا چرخ میزد و من هی میخندیدم. خوب که مادرشوهرم نبود زودتر از همه تیکه پاره شده بود دیگه نبودش اگه نه گیسمو میکشید و میگفت : زن خجالت بکش همه دارن میرن تو داری میخندی؟ شرط میبندم که حالا دوباره هواپیماها برگشتن... نگاه کنین پس این غبار مال چیه؟ مال هواپیماهاس دیگه که دارن بمب میریزن و غبار میره بالا و میریزه سر ما بخوابین... دستتونو بذارین زیر سرتون. دیگه گول نخورینها نه گول عروسی رو بخورین نه عزا رو... بخوابین راحت...