نمایش‌نامه

همه چیز می‌گذرد تو نمی‌گذری

سوار یه اسبم. پشت و رو. پشتم به کله اسب، صورتم سمت ماتحتش. اسبه میخکوبه سر جاش، شاد و شنگول سوت می‌زنه و یه پاش رو گرفته هوا. پیشاب می‌ریزه پای یه گل نسترن. از کاری که می‌کنه کیفوره. واق‌واق می‌کنه. خرناس می‌کشه. یه تیکه از شعر «ویلیام بلیک» رو می‌خونه: «ای سرخ گل، تو بیماری آن کرم نامرئی که پرواز می‌‌کند شب‌ها در میان توفان خروشان یافته است بستر لذت سرخت را و عشق او تاریک و پنهان تباه می‌کند عمرت را.»

نیلا
9786001220067
۱۳۸۹
۲۴ صفحه
۵۰۶۷ مشاهده
۰ نقل قول
صفحه نویسنده محمد چرم‌شیر
۱۸ رمان محمد چرم‌شیر (زاده ۱۳۳۹ تهران) نمایشنامه‌نویس و مدرس تئاتر است.
او دانش‌آموخته رشتهٔ ادبیات نمایشی در سال ۱۳۶۶ از دانشگاه تهران است.
محمد چرمشیر بیش از صد نمایشنامه نوشته است. وی پنجاه و چهار نمایشنامهٔ چاپ شده داردو نمایشنامه هایش به زبان‌های انگلیسی آلمانی و فرانسوی ترجمه و در کشورهای ایران، آلمان، انگلستان، فرانسه، ایتالیا و آمریکا اجرا شده اند.
دیگر رمان‌های محمد چرم‌شیر
آخرین پر سیمرغ
آخرین پر سیمرغ بیژن سه: مادر، گفته بودی ـ در جهان ـ سرزمینی است که دیوان بر هیئت زنان، راه بر آدمی می‌بندند. گفته بودی سرزمین آدمی همان جایی است که دل ماندگار می‌شود... مادر، من اکنون آن سرزمین را یافته‌ام، و چه باک که آن سرزمین همان سرزمین دیوان باشد. من از اسب فرود آمده‌ام و دیگر بر آن جای نخواهم گرفت. ...
رقص مادیان‌ها (بازخوانی نمایش‌نامه یرما نوشته فدریکو گارسیا لورکا)
رقص مادیان‌ها (بازخوانی نمایش‌نامه یرما نوشته فدریکو گارسیا لورکا) «یرما» نمایش‌نامه‌ای است اثر «فدریکو گارسیالورکا»، شاعر اسپانیایی. در این نمایش‌نامه، یرما زن روستایی جوانی است سرشار از سلامت که صرفا به قصد بچه‌دار شدن ازدواج کرده و از انتظار بیهوده‌اش دل‌سرد است. او از همسرش، خوآن که در اصل پسری ساده است، دلگرمی چندانی نم?‌بیند، زیرا فوآن بیش‌تر او را به چشم معشوقه می‌نگرد تا همسر و همین رابطه ...
چشم‌های بسته از خواب و عبدل‌میمون لات پاکوتاه (2 نمایش‌نامه)
چشم‌های بسته از خواب و عبدل‌میمون لات پاکوتاه (2 نمایش‌نامه) نظر علی: تا جایی که ما یادمون می‌آد این شخص بوده، البته یادمون نیست حالا بوده یا زمان‌های قدیم. این‌جوری بگم که اگه از آشناهای پدر خدابیامرز ما نبوده باشه، حتما تو شهرداری مشغوله. البته یادمون نیست که مثلا خود شهردار محترم بوده یا یه کاره دیگه. این‌جوری بگم که خلاصه‌اش اسمش برای ما آشناست...
دیوبندان و 2 نمایش‌نامه دیگر
دیوبندان و 2 نمایش‌نامه دیگر پدر: نگریستم. اسبی در آتش می‌سوخت. ترسیدم. روی به سوی دیگر کردم. باز اسبی دیدم که در آتش می‌سوخت. هول‌زده روی به سوی دیگر کردم. باز آن اسب دیدم که در آتش می‌سوخت. دلم از آن‌چه بود به درد آمد. چشم بر هم نهادم. به سمرقند بودم. به باغ سلطان سمرقند. من در آتشی فرو بودم که اسب در آن ...
مشاهده تمام رمان های محمد چرم‌شیر
مجموعه‌ها