1 جرعه خون تازه
شب خارجی. نمای عمومی شهر.
نمای عمومی پایتخت ملکشاه سلجوقی. پنجرهها تاریکاند. نوری به بیرون نمیتابد.
خوابگاه خواجه نظام (همان زمان).
زنی باریکاندام (راحیل) چون شبحی پردههای توری مشکی را کنار میزند، اما ناگهان دستی او را از پشت میکشد.
شکلک (نمایشنامه همراه 2 نقد و 2 مصاحبه)
در بستری ظاهرا واقعی و باورپذیر، داستانی به تصویر میکشد که در عالم واقع امکان وقوع آن وجود ندارد. نقد مسائل اجتماعی یا به تعبیری بهتر، نقد شرایط اجتماعی از منظر سیاسی یکی از لایههای زیرین و بنیادین نمایشنامه "شکلک" است که در قالبی کاملا داستانی نمایشی و در هیئت اثری برخوردار از داستانی غیرسیاسی مطرح میشود.
نگاهمان میکنند
مجبوره دوسم داشته باشه. دوسم نداشته باشه، خودمو از همینجا میندازم پایین کلش الکی شدا. معلم رقص سالسای من و مامانم بود. یعنی همه این مجتمع شاگردشن. همین بلوک روبهرویی هم شاگرد داره. حالا کارش تموم شد زنگ میزنم بهش. فکر کنم یه چیزایی بدونه از این لیدی گاگا. ولی میگه من از همه با استعدادترم. یعنی جرات داره، نگه. ...
هیولاخوانی
ابراهیم: به تو محرمه، به این دنیا نامحرمه. بهت گفتم حرف که میزنی باهاش، روحشو معذب میکنی. نمیتونه جواب بده، معذب میشه.
نگفتم داستان حضرت هابیلو برات؟
مرضیه: گفتین عموجان.
ابراهیم: چی گفتم؟
مرضیه: یادمه عموجان.
ابراهیم: بگو! کلمه به کلمهشو!
اسبهای آسمان خاکستر میبارند
سیاوش: اینهمه صدا، اینجا، روی زمین، کافی برای شکستن هر خوابی... صدای خون که میچکد، چکهچکه، از روزن سقفهای خزهبسته و منفذ دیوارهای مخروب و هر کجا که تن یک قربانی پارهپاره میشود... میچکد... چکهچکه... ریز... کشدار... چکهچکه!