نمایش‌نامه

اتوبوسی به نام هوس (نمایش‌نامه در 11 پرده)

(A streetcar named desire)

اتوبوسی به نام هوس مفهومی قوی و عمیق دارد. ماجرای داستان در نیواورلئان اتفاق می‌افتد. داستان مربوط به تصویر عقب‌افتاده‌ای از زیبایی زنی حساس در محیطی نامناسب است. بلانچ دوبوآ اکنون با رویاهایش، همراه با خاطرات تلخ یک عشق شکست‌خورده، مدتی است که اسیر چنگ شوهرخواهری دون‌صفت قرار گرفته است. آهنگ نمایش‌نامه به سوی آنچه ما فکر می‌کنیم، احساس می‌کنیم، و به سوی آن در حرکتیم پیش می‌رود. ویلیامز در این نمایش‌نامه تضادهای عقیدتی شخصیت‌های داستانش را که هر کدام نماینده گروه خود هستند به طور منحصر به فردی بیان کرده است.

مینو
9789649056388
۱۳۸۳
۱۶۰ صفحه
۳۶۰۴ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
تنسی ویلیامز
صفحه نویسنده تنسی ویلیامز
۲۳ رمان تنسی ویلیامز نویسنده مشهور آمریکایی و یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر در ادبیات آمریکا محسوب می‌شود. از آثار مشهور وی می‌توان به نمایشنامه‌هایی همچون اتوبوسی به نام هوس، گربه روی شیروانی داغ، باغ وحش شیشه‌ای، شب ایگوانا و خالکوبی رز اشاره کرد. نمایشنامه «گربه روی شیروانی داغ» در سال ۱۹۵۵ برنده جایزه پولیتزر شد.
دیگر رمان‌های تنسی ویلیامز
با من مثل باران حرف بزن و بگذار بشنوم
با من مثل باران حرف بزن و بگذار بشنوم کتاب‌های قطور و نوشته‌های نویسندگان مرده را خواهم خواند و با آنها احساس نزدیکی خواهم کرد، حتی بیشتر از آدم‌هایی که قبل از کناره گرفتن از دنیا، می‌شناختم‌شان.
تابستان و دود
تابستان و دود هرگز مگو عشق مال توست عشق که هرگز نگفت می‌تواند باشد از آن باد آرامی که می‌گذرد در سکوت نادیدنی به عشقم گفتم، به عشقم گفتم تمام قلبم را به او گفتم. لرزان، سرد، در هراسی مخوف عشق من رخت بربست و رفت او پیش از من نرفته بود تا غریبه از کنارش بگذرد در سکوت و نادیدنی و به چنگش آورد با یک آه.
ناگهان تابستان گذشته
ناگهان تابستان گذشته وقتی مادر و برادر جوان‌تر کاترین از باغ وارد می‌شوند، خواهر با خونسردی روی صندلی‌اش می نشیند. مادرش، خانم هالی، یک بانوی احمق جنوبی است که به توصیف بیشتری نیاز ندارد. برادرش، جرج، بسیار خوش‌قیافه است. زیباترین مرد خانواده، بلند قد و برازنده. با هم وارد می‌شوند.
نمی‌دونم فردا چی می‌شه
نمی‌دونم فردا چی می‌شه در این نمایش نامه‌ "تنسی ویلیامز" نیز عشق و روابط انسان‌ها در پیچ و خم گره‌های فروخورده، ناتوانی‌های جسمانی همچون آینه‌ی زخم‌های روح و تردیدها و تعلیق‌های دایمی در گذر زمان به تصویر کشیده شده است. شخصیت‌های این نمایش‌نامه زنی مردد و مردی با زبان الکن‌اند، و آینده‌ی عشق را هیچ یک نمی‌دانند.
من از میان شعله‌ها برخاسته‌ام فریاد ققنوس
من از میان شعله‌ها برخاسته‌ام فریاد ققنوس نه... بر عکس،‌ این زن‌ها هستند که بهای قبولی زندگی را می‌پردازند و تمام عمر، بازوهایشان را مثل یک میله، پشت دری که مرگ می‌خواهد از آنجا وارد شود، می‌گذارند. مردها، مرگ را دوست دارند... زن‌ها، نه، مردها یکدیگر را مجروح می‌کنند و زن‌ها جلو خونریزی را می‌گیرند.
مشاهده تمام رمان های تنسی ویلیامز
مجموعه‌ها