نمایش‌نامه

ناگهان تابستان گذشته

(Suddenly last summer)

وقتی مادر و برادر جوان‌تر کاترین از باغ وارد می‌شوند، خواهر با خونسردی روی صندلی‌اش می نشیند. مادرش، خانم هالی، یک بانوی احمق جنوبی است که به توصیف بیشتری نیاز ندارد. برادرش، جرج، بسیار خوش‌قیافه است. زیباترین مرد خانواده، بلند قد و برازنده. با هم وارد می‌شوند.

مینو
9789647487207
۱۳۹۲
۸۰ صفحه
۲۶۵۱ مشاهده
۰ نقل قول
تنسی ویلیامز
صفحه نویسنده تنسی ویلیامز
۲۳ رمان تنسی ویلیامز نویسنده مشهور آمریکایی و یکی از تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر در ادبیات آمریکا محسوب می‌شود. از آثار مشهور وی می‌توان به نمایشنامه‌هایی همچون اتوبوسی به نام هوس، گربه روی شیروانی داغ، باغ وحش شیشه‌ای، شب ایگوانا و خالکوبی رز اشاره کرد. نمایشنامه «گربه روی شیروانی داغ» در سال ۱۹۵۵ برنده جایزه پولیتزر شد.
دیگر رمان‌های تنسی ویلیامز
با من مثل باران حرف بزن و بگذار بشنوم
با من مثل باران حرف بزن و بگذار بشنوم کتاب‌های قطور و نوشته‌های نویسندگان مرده را خواهم خواند و با آنها احساس نزدیکی خواهم کرد، حتی بیشتر از آدم‌هایی که قبل از کناره گرفتن از دنیا، می‌شناختم‌شان.
شب ایگوانا
شب ایگوانا کشیشی از کلیسایش برکنار شده و در دفتر جهانگردی کم‌ارزشی به عنوان مهماندار جهانگردان استخدام شده است. او در آخرین سفر، گروه تحت سرپرستی‌اش را به مهمان‌خانه‌ی محقری بر فراز جنگل باران در مکزیک می‌برد و در آن‌جا پس از درهم‌ریختگی عصبی، به باوری تازه از خدا و تصویری پرمهر از زندگی دست می‌یابد. "شب ایگوانا"، داستان تنهایی انسان و ...
تابستان و دود
تابستان و دود هرگز مگو عشق مال توست عشق که هرگز نگفت می‌تواند باشد از آن باد آرامی که می‌گذرد در سکوت نادیدنی به عشقم گفتم، به عشقم گفتم تمام قلبم را به او گفتم. لرزان، سرد، در هراسی مخوف عشق من رخت بربست و رفت او پیش از من نرفته بود تا غریبه از کنارش بگذرد در سکوت و نادیدنی و به چنگش آورد با یک آه.
تراموایی به نام هوس
تراموایی به نام هوس اتوبوسی به نام هوس مفهومی قوی و عمیق دارد. ماجرای داستان در نیواورلئان اتفاق می‌افتد. داستان مربوط به تصویر عقب‌افتاده‌ای از زیبایی زنی حساس در محیطی نامناسب است. بلانچ دوبوآ اکنون با رویاهایش، همراه با خاطرات تلخ یک عشق شکست‌خورده، مدتی است که اسیر چنگ شوهرخواهری دون‌صفت قرار گرفته است. آهنگ نمایش‌نامه به سوی آنچه ما فکر می‌کنیم، احساس می‌کنیم، ...
اتاق تاریک
اتاق تاریک لحظات عذاب‌آوری در سکون و بی‌حرفی گذشت. وقتی زن دوباره شروع به حرف زدن کرد، در صدایش آهنگی از وحشت بود. احتمالا داشت متوجه می‌شد که چه اتفاقی افتاده بوده، چه بلایی سر مردی آمده بود که زمانی همسرش بود. «اون رو به یاد می‌آری ـ باید به یاد بیاری ـ داستان لیلا و جیکوب رو؟»
مشاهده تمام رمان های تنسی ویلیامز
مجموعه‌ها