نمایش‌نامه

تراژدی مکبث

(Macbeth)

تراژدی مکبث شرح زندگی پرحادثة سرداری دلیر و لایق و صدیق به نام مکبث است که دنکن، پادشاه شریف و مهربان اسکاتلند، او را از میان هواخواهان خود بر‌میکشد و به وی لقب و منصب می‌‌بخشد. اما مکبث بر اثر تلقین جادوگران و وسوسة نفس و به اغوای زن جاه‌طلب خویش در شبی که پادشاه مهمان اوست او را در خواب خوش می‌کشد و با این کشتی جهنمی برای خویشتن به‌وجود می‌آورد که کمترین عذابش محروم‌ماندن از خواب راحت‌بخش شب است. مکبث از آن پس گرفتار عذاب‌‌وجدان می‌شود چندانکه هر آهنگی و هر در کوفتنی او را هراسان می‌کند و تاثیر وقایعی که بر او گذشته است به قدری است که هنگام تنهایی جسد بی‌جان دنکن را در برابر خود مجسم می‌بیند. زبردستی شکسپیر در وصف حالات روحی مردی اسیر شهوت جاه‌طلبی مظهر خیانت و جنایت در حد کمالست. مکبث کوتاهترین تراژدی‌های شکسپیر است اما، به گفتة برادلی ادیب مشهور انگلیسی که عقایدش در باب آثار شکسپیر حجت است، تاثیراتی که از مطالعه و مشاهدة این تراژدی بزرگ حاثل می‌شود به قدری متنوع و شدید است که ذهن انسان بیشتر به سرعت حدوث وقایع متوجه می‌گردد نه به کوتاه بودن این نمایشنامه. مکبث پرشورترین و شاید عظیم‌ترین و رعب‌انگیزترین اثر شکسپیر است.

9789644450174
۱۳۹۱
۱۰۲ صفحه
۱۹۴۴ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
ویلیام شکسپیر
صفحه نویسنده ویلیام شکسپیر
۵۴ رمان William Shakespeare (baptised 26 April 1564) was an English poet and playwright, widely regarded as the greatest writer in the English language and the world's pre-eminent dramatist. He is often called England's national poet and the "Bard of Avon" (or simply "The Bard"). His surviving works consist of 38 plays, 154 sonnets, two long narrative poems, and several other poems. His plays have been translated into every major living language, and are performed more often than those of any other ...
دیگر رمان‌های ویلیام شکسپیر
شب دوازدهم
شب دوازدهم معصیت قتل، از عشقی که قرار است پنهان بماند، رسواتر نیست. شب عشق، روز است... ای سزاریو، سوگند به گل‌های سرخ بهاری، به عفت، به شرافت، به صداقت، به مواردی از این دست، که با همه غرورت، تو را آن چنان عاشقم که عقل و منطق را یارای کتمان شیدایی‌ام نیست. به زحمت دلیلی مجوی که چون تو را خواستگارم، ...
حکایت زمستانی
حکایت زمستانی حکایت زمستانی، برای نقل در پای گرمای آتش در شب‌های تاریک و طولانی و سرد زمستان قصه‌ای مناسب دارد. شکسپیر در این اثر به اعجاز قلم سحرانگیز خویش، یک تراژدی هولناک و فاجعه‌ بار را به کمدی شاد و دل‌انگیز بدل می‌کند.
رومئو و ژولیت
رومئو و ژولیت سمپسون: گرگوری، به مردانگی سوگند، ما بزدل نیستیم. گرگوری: البته، و گرنه بع‌بع می‌کردیم. سمپسون: یعنی گردن به زور نمی‌دهیم، شمشیر می‌کشیم. گرگوری: سرت را بالا بگیر، ببینم گردنی هست؟ سمپسون: خشم بگیرم، زود شمشیر می‌کشم. گرگوری: اما دیر خشم می‌گیری. سمپسون: حتی سگی از فامیل موناتیگو مرا تحریک می‌کند. گرگوری: تحریک یعنی فرار، شجاعت یعنی ایستادن؛ اگر تحریک شدی ...
هملت (داستانی از شکسپیر)
هملت (داستانی از شکسپیر) این وحشتناک‌ترین قتلی است که انجام شده است. آدمکشی همیشه ناگوار است ولی این قتل، بسیار وحشتناک، عجیب و غیرمعمول بود.
رویا در شب نیمه تابستان
رویا در شب نیمه تابستان مطلب مرکزی این نمایش‌نامه این است که عشق را با عقل کاری نیست،‌ بلکه مانند شاعری و دیوانگی تابع خیال است. همراه خیال به وجود می‌آید، شدت یا ضعف پیدا می‌کند، و همچنین از میان می‌رود. «دکتر جرج براندس دانمارکی» در ضمن انتقاد این درام در تایید همین گوشه مطلب را می نویسد: «بشر دست‌خوش غرایز و رویاهای خویش است ...
مشاهده تمام رمان های ویلیام شکسپیر
مجموعه‌ها