به عقیدة بسیاری از ناقدان سخن، گذشته از هملت، لیر شاه از نظر ادبی بر دیگر نمایشنامههای شکسپیر برتری دارد. شکسپیر این اثر را در دوران اوج نبوغ خود نوشته است. گویا آن را از داستانهای کهن قوم سلت گرفته و با استادی و چیرهدستی تمام، با داستان دیگری بههم آمیخته و بدین گونه اثری بدیع پدیدآورده است. لیر شاه، پادشاه کهن سال انگلستان، قلمرو خویش را بر اثر نادانی و سبکسری به دو دختر ناسپاس و چاپلوس خود میبخشد و دختر کهتر را که از چربزبانی و مداهنه پرهیز دارد، از این بخشش محروم میکند. اما این دو دختر چنان با پدر پیر خویش بدرفتاری و گستاخی میکنند که او دیوانه میشود و درمیان طوفانی سهمگین سر به بیابان میگذارد. این قسمت از نمایش نامه نقطة اوج هیجان و بحران داستان "لیر" است و پرتو درخشان نبوغ شکسپیر را وضوع تمام نشان میدهد. سرانجام،"لیر" دیوانه، جسد بیجان دختر کهتر خود را، که به دست گماشتگان خواهرانش از پای در آمده است، در آغوش میگیرد و از رنج زندگی رهایی مییابد.