نمایش‌نامه

روی صحنه آبی 1 نمایش‌نامه (دوره آثار)

اگر شما بتوانید در یک ساختار اعلای فوق مد ناگهان کشیده‌ای به احساس مرده من بزنید، یا تلنگری حتی به زخم‌های کهنه و عقده‌های دردناک ما بنوازید، یا جلایی به روح چرکین آدمی که سوت زنان از زیر این پنجره عبور می‌کند بدهید، آری، در این حال به حکمت بنیادی صحنه بازگشته، از سطح تاریک اشکال به کشف و خلق عدالت و زیبایی فرو رفته‌اید و انگ خود را بر دوش آن غول منجمد نقش کرده‌اید. و این سمبولیسم غسل است، دنیای مدرن هماهنگی است بین دست‌های ما که می‌توانیم خاضعانه به بحران اخلاقی و انسان بی‌ریخت عصر ما، به این ورطه جهانی نی‌هی‌لیسم تقدیم کنیم. که اگر تاتر ایران شعله‌ای در اعماق داشته باشد حرفی برای گفتن، این حرف اول است.

قطره
9789643412890
۱۳۹۰
۶۸۰ صفحه
۳۲۵ مشاهده
۰ نقل قول
اکبر رادی
صفحه نویسنده اکبر رادی
۳۰ رمان اکبر رادی (۱۰ مهر ۱۳۱۸ - ۵ دی ۱۳۸۶) نمایش‌نامه‌نویس معاصر ایرانی بود.

اکبر رادی در شهر رشت زاده شد. او در ده سالگی به همراه خانواده به تهران مهاجرت کرد. رادی که دانش آموخته رشته علوم اجتماعی از دانشگاه تهران بود، تحصیل در دوره کارشناسی ارشد این رشته را نیمه کاره گذاشت و پس از طی دوره تربیت معلم، به شغل معلمی روی آورد.
دیگر رمان‌های اکبر رادی
از دست رفته
از دست رفته هاجر: اینا همش حرف‌های یه من یه قازه. نمی‌دونی چی میگی. وقتی تو کارخونه با رفیقات خوش می‌کنی، چه می‌دونی پوشال اتاق طبله شده. هر چه باشه مرد بیرونی. دوتا چائی که با دم‌خورهای خودت خوش کردی، کائنات رو به تاق نسیان می‌زنی. برات: چائی هست؟ سر دلم سنگینه. هاجر: باس دم کنم. راستی، چرا نخوردی؟ نگفتم شکم پرکنه. برات: ...
باغ شب‌نمای ما
باغ شب‌نمای ما در این مقدمه خواننده محترم را دو نکته به عرض می‌رسانم، یکی اینکه باغ شب‌نمای ما با گروهی از کلمات نوشته شده است که در وقت خود گردش فعال داشته، در حوزه اشراف تهران مبادله می‌شده‌اند و با روح زبان معاصر ما هم چندان غریبه نیستند، یعنی گذشته از برخی واژه‌های نعش که دوران مصرف‌شان دیری است سرآمده عموما معنای ...
آمیز قلمدون
آمیز قلمدون
گزارش (یادداشت‌های 1 کارمند)
گزارش (یادداشت‌های 1 کارمند) امروز اتفاق جالبی افتاد: آپاندیس بیگی افاده را کنار گذاشت و خودش مرا صدا زد. از اداره سرازیر شده بودم و خوش‌خوشک می‌رفتم، دیدم یکی از عقب سر مرا صدا می‌زند: «آقای فسیل‌باشی... آقای فسیل‌باشی...!» برگشتم. دو قدم به پیش بازش رفتم. ولی فرصت نداد اصلا احوالش را بپرسم: «آقا، چی هوای بدیه. اگه اینجوری پیش بره، باس کروک ماشین‌مو ...
از پشت شیشه‌ها
از پشت شیشه‌ها اتاقی است خاکستری. دری سمت چپ، دری سمت راست، پنجره‌ای روبه‌رو. جلوی پنجره پرده خاکستری رنگی افتاده است. دو سه تابلو، یک گرام، یک کوزه عتیقه و یک کتابخانه کوچک تزیینات اتاق را تشکیل می‌دهند. وسط، یک میز بزرگ کشودار، و سه طرف آن سه صندلی دیده می‌شود... نور باید به گونه‌ای تنظیم شود که حرکت زمان را ثبت کند، ...
مشاهده تمام رمان های اکبر رادی
مجموعه‌ها