قصههای آسانسورچی
من تنها آسانسورچی دنیا هستم که قصه بالا و پایین رفتنهایم را برایتان تعریف میکنم.
آسانسورچی صفحهای است که به دعوت بزرگمهر حسینپور در چلچراغ راه انداختم. برخلاف باقی نویسندگان و روزنامهنگاران تا الان هیچکدام از مجموعه آثار پیوسته مطبوعاتی این قلم، شانس نداشته غول مرحله آخر را رد کند و مجوز انتشار بگیرد.
دخترها به راحتی نمیتوانند درکش کنند
آمد روبرویم ایستاد چشمهایش را بست بعد پلکش را آرام باز کرد و به بالا نگاه کرد سفیدی چشمهایش از سفیدی برفها یکدستتر و سبکتر بود. بعد سیاهی چشمهایش را دوخت به من. گفت دوستم داری هنوز؟ گفتم همیشه دوستت داشتهام. گفت فقط و فقط مرا دوست داری؟ گفتم فقط و فقط تو را دوست دارم. گفت دروغ میگویی. گفتم ...
اکونآبادیها (کار اقتصاد دنیا چطور به اینجا کشید)
این کتاب از آن نوعی است که وقتی اسمش را میبینی اول «مسخره»اش میکنی: «آخه اکونآبادیها هم شد اسم؟ اسمی قشنگتر از این نبود؟ آدم یاد یک جاهای بد بد میافتد.» فهرست کتاب را که میبینی- با آن عناوین مسخره - تصمیم میگیری «نادیده»اش بگیری: «من که وقت خواندن این کتابهای بیارزش را ندارم...».
از هر نظر
دسترسی به تارنمای فراخوانده شده امکانپذیر نمیباشد. جهت رسیدگی به گزارشات و شکایات اینجا کلیک کنید!
اکون آبادیها (کار اقتصادی دنیا چطور به اینجا کشید)
زبان
فارسی
...