یک روشنایی ضعیف با صدا نمایان میشود. با آمدن صداها تاریکی کمتر شد و به محض قطع شدن آن، نور ضعیف و ضعیفتر شد. همه چیز به حالت اول بازگشت و شما در تاریکی پشت سرتان قرار گرفتید. چشمها باز شدند و یک تغییر ایجاد کردند.
مجموعه آثار نمایشی بکت (نمایشنامه)
این مجموعه جمعآوری اکثر نمایشنامههای بکت است از جمله، در انتظار گودو، آخر بازی، آمد و رفت، فیلم، همه افتادگان، فاجعه، نه من و... میباشد.
متنهایی برای هیچ
یا با هم قدم میزدیم، دست در دست، ساکت، غرق دنیاهای خود، دست در دست فراموش شده. اینطور است که تا حالا دوام آوردهام. و امروز عصر هم انگار باز نتیجه میدهد، در آغوشم هستم، من خود را در آغوش گرفتهام، نه چندان با لطافت، اما وفادار، وفادار. حالا بخواب، گویی زیر آن چراغ قدیمی، به هم ریخته، خسته و ...
فسهها
زمین کهن، بس است دروغ، تو را دیدهام، من بودم، با چشمهای گرسنه دیگرم، خیلی دیر است. تو با من میشوی، این تو میشود، من میشود، ما میشود، هرگز ما نبود این.
فسهها از مهمترین آثار ساموئل بکت است که بازی استادانه او با نحو برجستهاش کرده است؛ اثری در ستایش زیبایی و سترونی زبان.
11 نمایشنامه
هیچوقت دو مسئله نبوده، هیچوقت جز یک مسئله نبوده،. مردگان و رفتگان. آنان که میمیرند و آنان که میروند. از کلمه رو. کلمه برو، گمشو. مثل نور که حالا دارد میرود. کمکم دارد میرود. در اتاق. دیگر کجا؟ به آنکه آن خیره به آنسوتر متوجه شود. تنها حباب. نه آن یکی. آنکه معلوم نیست از کجا. از همه جا و ...