در این نمایشنامه، تنها دو شخصیت ایفای نقش میکنند" .فوئونگ "جوان در شبی برفی در راه مانده، هیچ امیدی برای زنده ماندن ندارد، تا این که راهبی، او را یافته، به معبد میبرد و از او پرستاری مینماید" .فوئونگ "پس از بهبود، عاشق راهب میشود و راهب که به عقاید خود پای بند است، میخواهد آخرین مرحله سلوک را بپیماید" .فوئونگ "از راهب میخواهد تا برای آخرین مرحله سلوک که همانا پرورش انسان زاهد است، خود وی را تربیت کند .بدین ترتیب او یکایک، مراحل را از ابتدا تا انتها از "راهب "میآموزد و در آخرین گام که قربانی کردن بر او واجب میگردد، عزیزترین فرد زندگیاش ـ راهب ـ را قربانی میکند.