رمان خارجی

تو را با تمام وجود احساس می‌کنم

هنگامی که شوهر لوری موران به طرزی وحشیانه به قتل رسید، تنها پسر سه ساله‌شان تیمی چهره‌ی قاتل پدرش را دید. پنج سال بعد هنوز هم چشمان آبی رنگ و نافذ قاتل در رویاهای تیمی وجود داشت؛ در رویاهای لوری نیز همین طور. او اغلب در این فکر بود که چگونه قاتل هنگام فرار پسر او را تهدید کرده و گفته بود: «به مادرت بگو نفر بعدی اوست و بعد، نوبت تو.» حالا دوباره لوری با قاتل مواجه می‌شود و این‌بار به عنوان تهیه کننده‌ی برنامه‌ای درباره‌ی جنایات واقعی کشف نشده. لوری تهیه‌ی مجموعه برنامه‌ای درباره‌ی قتل بتسی پاول را انتخاب می‌کند که بیست سال پیش در شب جشن فارغ‌التحصیلی دخترش و سه تن از دوستان او رخ داده بود و در تمام این مدت سوال این بود که قاتل چه کسی بوده است؟ در این میان، یک جفت چشم آبی نیز روند فیلمبرداری را زیر نظر دارد.

لیوسا
9786003400344
۱۳۹۴
۳۶۸ صفحه
۱۰۳۹ مشاهده
۰ نقل قول
مری هیگینز کلارک
صفحه نویسنده مری هیگینز کلارک
۳۳ رمان مری هیگینز کلارک یکی از چهره‌های مطرح داستان نویسی آمریکا و فارغ التحصیل رشته فلسفه از دانشگاه فورد هام است وی تا کنون سیزده دکتری افتخاری دریافت کرده‌است. کلارک نویسنده ۲۱ اثر پر فروش, به«ملکه تعلیق»مشهور است خانم کلارک در سال ۱۹۶۴ با نوشتن داستانهای کوتاه کار نویسندگی را شروع کرد و پس از فوت شوهر برای تامین معاش ۵ فرزندش روزها به کار در رادیو و شبها به رمان نویسی می‌پرداخت. اولین کتاب او در آرزوی بهشت نام داشت ...
دیگر رمان‌های مری هیگینز کلارک
شب هنگام زمان من است
شب هنگام زمان من است تعریف جغد همیشه به او احساسی خوشایند می‌داد؛ پرنده‌ی شب، شکارچی شب، با چنگالهایی تیز و پرهایی نرم که هنگام پرواز هیچ صدایی ایجاد نمی‌کرد. تمثیلی مناسب برای فردی با عادتهای شبانه. او بعد از انتخاب شکارش، با خود می‌گفت: “من جغدم و شب هنگام زمان من است.“ دانشجویان فرهنگستان استون کرافت، در بیستمین گردهمایی فارغ‌التحصیلی شرکت می‌کنند تا این مراسم ...
فریادی در شب
فریادی در شب
قلبم را به تو هدیه می‌کنم
قلبم را به تو هدیه می‌کنم پس از اینکه ناتالی رینز، ستاره معروف برادوی، در منزلش واقع در کلاستر نیوجرسی به ضرب گلوله به قتل می‌رسد، همسرش گرگ آلدریچ، به این دلیل که آن دو در آستانه جدایی بودند، مظنون اصلی این قتل شناخته می‌شود. دو سال بعد با شهادت جیمی ایستن، مجرم سابقه‌دار، که ادعا می‌کند آلدریچ می‌خواسته او را اجیر کند تا ناتالی را به ...
وانمود کن او را نمی‌بینی
وانمود کن او را نمی‌بینی زنی جوان، در زمانی نابه‌جا، در مکانی نابه‌جا، به طور ناخواسته درگیر ماجرای یک قتل می‌شود... او ناگزیر است با هویتی دروغین به شهری دیگر برود تا راز قتل را آشکار کند... او مرد دلخواهش را می‌یابد، اما از اظهار عشق ناتوان است، چرا که...
این آهنگ را قبلا هم شنیده‌ام
این آهنگ را قبلا هم شنیده‌ام صدای 2 نفر را که با هم صحبت می‌کردند، شنیدم؛ صداها متعلق به 1 زن و مرد جوان بود. با هم بگومگو می‌‌کردند ولی با صدای آرام. جر و بحث درباره پول بود. درست همان موضوعی که مادربزرگم همیشه درباره‌اش با پدرم جر و بحث می‌کرد. مادربزرگ همیشه پدر را سرزنش می‌کرد که پولش را برای هیچ و پوچ بر ...
مشاهده تمام رمان های مری هیگینز کلارک
مجموعه‌ها