مجموعه داستان داخلی

بهار همه‌جا نشسته بود. باد بوی تلخ شکوفه بادام کوهی می آورد. صورتش گل انداخته بود و به زیبایی و ظرافت نانی نازک، شده بود. غرشی بیشه را لرزاند. چند شکوفه از درخت بادام کوهی پرپر زد و روی زمین ریخت. سلیمه هراسان از جا پرید. سه هواپیما اوج می گرفتند. در پس تپه‌ای عبار انفجاری در هوا پهن می‌شد. بوی بد و نا آشنایی، جای بوی تلخ شکوفه‌ها‌ی بادام را می‌گرفت...

چشمه
9789646194144
۱۳۹۴
۱۰۸ صفحه
۵۱۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های علی‌اشرف درویشیان
سال‌های ابری 1 و 2 (2 جلدی)
سال‌های ابری 1 و 2 (2 جلدی)
سال‌های ابری 3 و 4 (2 جلدی)
سال‌های ابری 3 و 4 (2 جلدی)
از این ولایت
از این ولایت عید که شد، پیرهن قرمزی با گل‌های آبی برایش دوختند، دست و پایش را حنا بستند و با ویس مراد و خداداد پیش براخاص رفتند. مادربزرگ در آغوشش کشید، و بوییدش. چشم‌هایش کم‌سوتر شده بود. دست‌های زبر مادربزرگ را بوسید. به اسپندهای نخ‌شده، نگاه کرد. به گوشه اتاق نگاه کرد. مادربزرگ چند تا نقل چرک‌آلود که از مدت‌ها قبل نگه ...
قصه‌های آن سال‌ها
قصه‌های آن سال‌ها
مشاهده تمام رمان های علی‌اشرف درویشیان
مجموعه‌ها