قصههای قد و نیمقد برای کودکان (مجموعه دوم) جلدهای 6 تا 10
پسرکی برای اولین بار توی آسمان، رنگینکمان دید و گفت: «به به چه شال گردن قشنگی!» بعد، به طرف رنگینکمان رفت. کمی که رفت رنگینکمان غیبش زد. پسرک تعجب کرد و گفت: «کی رنگینکمان را برداشت؟ اول از همه من او را دیدم! مال خودمه!»
راه افتاد تا رنگینکمان را پیدا کند. رفت و رفت تا به پیرمردی رسید. پیرمرد کوچک ...
شوهر عزیز من
راه افتادم و برای فراموش کردن توهینی که بار دیگر بهام کرده بود ترانه مرسدس سوسا خواننده مبارزه راه آزادی آرژانتین را زمزمه کردم: سپاسگذارم از زندگی که به من الفبا و واژهها را داد تا بیاندیشم و بگویم «مادر، رفیق، برادر»
مهمان ناخوانده فضایی و 6 قصه دیگر
-
عاشقانه
موبایلش باز هم خاموش بود. اما من هی براش پیامک فرستادم و وقتی امیدم رو از دست دادم براش نوشتم: «خداحافظ. پیامهای دیگه رو میریزم تو سطل زباله دلم.» بنشین. بنشینی من بهتر و بیشتر احساس قصهگویی رو دارم که داره قصهای تعریف میکنه. ممنون. معلومه که قصهام رو دوست داری و میخوای بدونی چرا موبایلش رو خاموش کرده بود، ...