شوهر عزیز من
راه افتادم و برای فراموش کردن توهینی که بار دیگر بهام کرده بود ترانه مرسدس سوسا خواننده مبارزه راه آزادی آرژانتین را زمزمه کردم: سپاسگذارم از زندگی که به من الفبا و واژهها را داد تا بیاندیشم و بگویم «مادر، رفیق، برادر»
امروز چلچله من
آقای شهردار گفت: از آنجایی که هر دو طرف تحمل زندگی با یکدیگر را ندارند و از آنجایی که شهر ما از دو نیمه تشکیل شده است تصمیم گرفته شد که نیمه آن طرف پل در اختیار همه کسانی باشد که تحمل شنیدن تذکرهای بهداشتی را ندارند. و این طرف پل در اختیار کسانی باشد که نمیخواهند بچههاشان قربانی بیتوجهی ...
دختر نفرینشده
دختر جوانی، گردنبندی از کلمهها به گردن آویخته بود که همه از زیباییاش، خیره مانده بودند.
پسر جوانی، داشت با جملههای آشنا، برای همه ماهی میگرفت تا به دختر جوان برسانندش.
مادری، نوزادش را با ترانهها آرام میکرد و همه دست به چانه زده بودند و نگاهش میکردند.
پدری، بستههای کلمه را جابهجا میکرد تا جملهای پیدا کند و همه در آن پیدا ...