بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
داستانهای خوب برای پسران بلندپرواز
مجموعهای الهامبخش درباره مردان معروف و نه چندان معروف از گذشته تا به امروز که کوشیدند تا با شفقت و گذشت و خودباوری دنیا را جای بهتری کنند.
مرگ دنتون و داستانهای دیگر
خب دیگر، کارمان با خبر بد تمام شد. رخ به رخ آن ایستادیم و بلایی سرمان نیامد. نه آسیبی دیدهایم و نه خونی از بدنمان میآید. دچار سوختگی هم نشدهایم. کفشهایمان هنوز صاحب دارند. آفتاب میتابد، پرندگان میخوانند و دلیلی ندارد که خوش و خرم نباشیم. خبرهای بد ـ انفجارها، نشتی نفت، نسلکشی، قحطی و موارد دیگر ـ بیشتر اوقات ...
مارپیچ
من از طریق نویسندگی امرار معاش میکنم، اما آن روز میزده شده بودم و سردرد وحشتناکی داشتم و کل بعدازظهر کار نکرده بودم. قرار بود یک کار فوری انجام دهم، در واقع باید شرح نوشتههایی را برای کتاب آثار عکاسی هنرمندی مینوشتم که با او آشنایی داشتم. اما زقزق کردن مداوم سرم باعث شد به کلی نسبت به تصاویر او ...
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...