بیرون که رفتند، مگ از سر تنفر فریاد فروخوردهای کشید؛ تمام کرمهای خاکی حیاط روی پله خزیده و همانجا مرده بودند. محوطه چمنکاری حالا صرفا حالت اسفنجی نداشت، بلکه خیس آب بود و مثل باتلاقی لجن گرفته به نظر میرسید.
طرف تاریکی
ترس همواره به فاصله یک گام جلوتر راه میرود، حضور سایهوار مرگ است پشت سر آدمی. با این داستانها، به قلمرویی ناشناخته و تاریک گام میگذاریم که در آن، مرزهای مرگ و زندگی درهم تنیده است. ضربالمثلی انگلیسی میگوید: هیچ فرد مردهای نمیتواند داستان تعریف کند. پس راوی، همان کسی است که زنده از دل ترس بیرون آمده است.
من حالا ...
خروس دریا و خورشید (داستانهایی از نویسندگان روس)
خانه اشباح (داستانهای اشباح از نویسندگان جهان) مجموعه داستان
داستانهای این مجموعه عبارتند از:
سوداگر بزرگ سامرست موآم، مرد پوشالی تامس بورک، شبح گمشده ماری ویلکینز، اتاق سرخ اچ جی ولز، روی جاده برایتن ریچارد میدلتن، شب با برکت نجیب محفوظ، شبح کوچک هو والپول، اسمی آ ام بوریج، منصوره الیفه رفعت، رز رز باری پین، موسیقی روی تپه اچ اچ مونرو، آخرین خنده در اچ لارنس، برخورد با مه ...
100 (100 داستان ک...
روزی روزگاری، مردی در باغش چندین درخت انار داشت و سالها به هنگام پاییز انارهایش را در سینیهای نقرهای، بیرون باغش میگذاشت و بر سینیها علامتهایی گذاشته بود که رویشان نوشته بود: یکی بردارید، نوش جانتان. اما مردم میگذشتند و هیچکس از میوهها بر نمیداشت!
مرد فکری کرد و سال بعد هنگام پاییز دیگر انارها را بر سینیهای نقره نگذاشت، اما ...
داستانهای کوتاه از ادبیات جهان
ناگهان مرد از همانجا که نشسته بود گفت: به نظر نمیرسد که قصهگوی موفقی باشید. عمه بعد از این حمله لفظی غیرمنتظره حالت تدافعی به خود گرفت و با لحنی جدی گفت: خیلی سخت است قصهای به بچهها بگوییم که هم آن را بفهمند و هم دوست داشته باشند. مرد گفت: من با شما موفق نیستم. عمه با حاضر جوابی ...