بیرون که رفتند، مگ از سر تنفر فریاد فروخوردهای کشید؛ تمام کرمهای خاکی حیاط روی پله خزیده و همانجا مرده بودند. محوطه چمنکاری حالا صرفا حالت اسفنجی نداشت، بلکه خیس آب بود و مثل باتلاقی لجن گرفته به نظر میرسید.
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...
داستانهای بامزه 2
مجموعهای متنوع و پربار از داستانهای فوقالعاده دلنشین و سرگرمکننده از بهترین نویسندگان کودک. ایدهآل برای قصهخوانی یا قصهگویی و بازخوانیهای مکرر.
گدا و دوشیزه مغرور و داستانهای دیگر
ادبیات در اساس صورتگر جوهر زندگی است، زیرا وقایع بنیادین زندگی را از بستر روزمره بیرون میآورد و، با ترسیم چکیده هر واقعه ، عرصه روایت را به تجلیگاه راستین تاریخ بدل میکند. سیمای شاخص هر نسلی در ادبیات آن است که نمود مییابد.
پرسه در حوالی داستان امروز 1 (15 داستان از 15 نویسنده) مجموعه داستان
با نویسندههای این داستانها آشناییهای کوتاه یا طولانی و به علتهای مختلف و متفاوت داشتهام، برخیشان جوان بودهاند (یک نفرشان هجده ساله حتا) و برخیشان نزدیک به سنوسال خودم. به جز یکی هیچ کدام تاکنون کتابی منتشر نکردهاند، گرچه اغلبشان مجموعهیی اکنون آمادهی انتشار دارند.
بعضی زنها
آرچي مكلاورتي صدايي براي آواز داشت كه هركس يكبار ميشنيد هرگز فراموش نميكرد. صدايي صاف و محكم. كلمهها را نيمي فرياد و نيمي آواز ادا ميكرد. آواز محزون و يكنواخت و بيپيرايهاش، چيزهايي را بيان ميكرد نگفتني، واضح و شمرده. از رز هم با آواز خواستگاري كرد، برايش خواند: «هرگز زن يك جوان بي خاصيت نشو.»...