رمان خارجی

زنی با موهای قرمز

(Kirmizi sacli kadin)

زنی با موهای قرمز رمان جدید اورهان پاموک، نویسنده نامدار ترک و برنده جایزه نوبل ادبیات است. جم پسری جوان و سودایی است که دست تقدیر او را به روستایی در اطراف استانبول می‌کشاند. او آن‌جا درگیر ماجرایی عاشقانه می‌شود که زندگی‌اش را برای همیشه تغییر می‌دهد. هم‌زمان داستان‌های جذاب دیگری هم روایت می‌شوند: بار دیگر، رستم و سهراب شاهنامه فردوسی به نبرد هم می‌روند و اودیپ پدرش را می‌کشد... پاموک در این رمان جسورانه و خلاقانه‌اش افسانه‌ها و اسطوره‌ها را با واقعیت پیوند می‌زند و ماجرایی تو در تو و جذاب با پایانی غافل‌گیر کننده و فراموش ناشدنی می‌آفریند.

مژده الفت
نون
9786007141816
۱۳۹۵
۲۶۰ صفحه
۲۱۸ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
دیگر رمان‌های اورهان پاموک
چمدان پدرم (3 گفتار درباره نوشتن)
چمدان پدرم (3 گفتار درباره نوشتن) کتاب چمدان پدرم (استانبول، 2007) دربردارنده متن سه سخنرانی درباره ادبیات است از اورهان پاموک: سخنرانی نخست (چمدان پدرم)، خطابه اورهان پاموک در آکادمی سوئد، هنگام دریافت جایزه نوبل ادبیات است. (دسامبر 2006، استکهلم). سخنرانی دوم (نویسنده مورد نظر)، مربوط به زمان دریافت جایزه پوتر باو است. (آوریل 2006، اوکلاهاما). سخنرانی سوم (در قارص و فرانکفورت)، در مراسم دریافت جایزه ...
قلعه سفید
قلعه سفید زود گرفتند و بردند، مجبورم کردند زانو بزنم. پیش از آن‌که سرم را روی کنده بگذارم، یکی را دیدم که انگار از میان درخت‌ها پرواز می‌کرد و می‌گذشت. حیرت کردم: من بودم، ریشم بلند شده بود و آن‌جا، بی‌آن‌که پاهایم به زمین بخورد، بی‌صدا راه می‌رفتم. خواستم تصویرم را که از میان درخت‌ها می‌گذشت، صدا بزنم؛ صدایم در نیامد، سرم ...
من 1 درختم
من 1 درختم هنگامی که این بخش‌های مستقل را از رمان‌ها و خاطره‌هایم برمی‌گزیدم تا در این کتاب کوچک جای دهم، با یک پرسش اساسی روبرو شدم. یک سوال اساسی که هر خواننده دقیق و هر رمان‌نویس دقیق که درگیر داستان شده است، باید مدام به آن بیندیشد و بپرسد: در اینجا چه کسی حوادث را می‌بیند؟ چه کسی روایت می‌کند؟ این صدایی ...
خانه سکوت
خانه سکوت اورهان پاموک در کتاب خانه سکوت همراه با خانواده‌ای به دنبال گذشته سرگردان‌شان پس از 30 سال گذر زمان می‌پردازد. مادربزرگی که خاطرات 90 ساله‌ی عمرش را آرام آرام مرور می‌کند. پدربزرگی که بین طبیعت و نابودی رساله‌ای را به نگارش در آورده و آشنایانی که در میان سکوت این خانه وجودشان حس می‌شود را در قالب روایتی جذاب و ...
پدرم
پدرم آن شب دیر به خانه آمدم. گفتند پدرم مرده است. تصویری به جای مانده از دوران کودکی در برابر چشم‌هایم ظاهر شد، پدرم با شلوارک و پاهای لاغرش، و این به شکلی دردناک درونم را می‌خراشید. ساعت دوی بامدار به خانه‌اش رفتم تا برای آخرین بار ببینمش. گفتند:«توی اتاق است.» به اتاق رفتم. ساعت‌ها بعد، نزدیک صبح، در مسیر بازگشت، خیابان‌های ...
مشاهده تمام رمان های اورهان پاموک
مجموعه‌ها