شاهزاده برای شکار به کوهستان میرود و دختری به نام آهو را میبیند و به او دل میبازد. اما آهو ناگهان ناپدید میشود. شاهزاده در کوه سرگردان میماند و بیمار میشود اما از آهو خبری نمیشود. عاقبت شاه و ملکه در سرتاسر سرزمینشان اعلام میکنند که هر که نشانی از آهو دارد خبر بدهد و مژدگانی دریافت کند. سرانجام پیرزنی به قصر میآید و می گوید که آهو را میشناسد اما پیدا کردن او اصلا کار آسانی نیست...