«دعوت به مراسم گردنزنی» همچون صدای ویولون در فضای تهی است. دنیا آن را به ترفندی میانگارد. پیرمردها شتابزده از آن به سمت ماجراهای عاشقانه محلی و زندگی عادی برمیگردند، بداندیشها امی کوچک را خواهر لولیتا میپندارند، و مریدان ساحر وینی در آن دنیای گروتسک و مضحک آلوده به گناه همگانی بر آن پوزخند میزنند. ولی همانطور که نویسنده «گفتمانی در باب سایهها» گفت: من چند خواننده میشناسم که از خواندنش از جا بپرند و موهایشان آشفته بود.