رمان خارجی - چک

تنهایی پر هیاهو

(Too loud a solitude)

تنهایی پر هیاهو ماجرای عشق آدمیزاد به کتاب است. این‌که چگونه یک کتاب می‌تواند برای آدم فراتر از یک کتاب (یک جسم‌واره) باشد، و ما نیز در مقابل آن، فراتر از یک خواننده و یا مخاطبی گذرا باشیم. راوی مردی به نام هانتا که 35 سال از عمرش را در کاغذ باطله و کار با دستگاه پرس کاغذ سپری کرده است. کار او پرس کردن کتاب و ساختن بسته‌های کاغذی‌ست. تنهایی برای هانتا نوعی تقدیر و سرنوشت غیر قابل تغییر است.

9786007364079
۱۳۹۴
۱۲۰ صفحه
۳۸۶ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
بهومیل هرابال
صفحه نویسنده بهومیل هرابال
۱۴ رمان Born in Brno-Židenice, Moravia, he lived briefly in Polná, but was raised in the Nymburk brewery as the manager's stepson.

Hrabal received a Law degree from Prague's Charles University, and lived in the city from the late 1940s on.

He worked as a manual laborer alongside Vladimír Boudník in the Kladno ironworks in the 1950s, an experience which inspired the "hyper-realist" texts he was writing at the time.

His best known novels were Closely Watched ...
دیگر رمان‌های بهومیل هرابال
شهری که در آن زمان ایستاد
شهری که در آن زمان ایستاد وقتی پدرم نقش آن پری دریایی را که برای همیشه روی سینه‌ام نقش بسته بود، دید، لحظه‌ای خشکش زد و بعد به مدت طولانی به آن خیره شد، هیچ‌کدام از چشمانش پلک نمی‌زدند انگار در ذهنش دنبال دلایلی می‌گشت که ممکن بود آن نشان دریایی و پاک‌نشدنی را توجیه کند...
نظارت دقیق قطارها
نظارت دقیق قطارها سرباز آن‌جا دراز کشیده بود و من روبه‌رویش دراز کشیده بودم. دهانه تفنگ را روی قلبش گذاشتم. راست و چپ را باهم قاتی کرده بودم. اما با امتحان کردن این دست و بعد در آن یکی در مورد امکان نوشتن توانستم مشکلم را حل کنم. ماشه را چکاندم و آتشی که تا اعماق رفته بود یونیفرم او را سوزاند. سرباز ...
مرگ آقای بالتیس برگر
مرگ آقای بالتیس برگر عده‌ای پیرمرد روی نیمکتت در مقابل کارخانه سیمان نشسته بودند و سر همدیگر داد می‌کشیدند و یقه همدیگر را گرفته بودند و در گوش هم فریاد می‌زدند. گرد و غبار سیمان می‌بارید و تمام خانه‌ها و باغ‌ها با پودر سنگ سیمان پوشیده شده بودند. من قدم به منطقه خاک‌آلود گذاشتم. مردی کوچک با داس چمن‌های زیر یک درخت گلابی تنها ...
واهمه‌های با نام و نشان (نامه‌هایی به دوبنکا)
واهمه‌های با نام و نشان (نامه‌هایی به دوبنکا) واهمه‌های بی‌نام و نشان مجموعه نامه‌هایی است که بهومیل هرابال (1914ـ1997) در خلال سال‌های 1989 تا 1991 برای ایپریل گیفورد (که هرابال به زبان خودش او را دوینکا می‌نامید) نگاشته اما هرگز پست نکرده است. این نوشته‌های گاهشمار تمامی رویدادهای شاخص زندگی اوست که اغلب اوقات از پشت پنجره کافه‌هایی که پاتوقش بودند شاهدشان بوده است. هرابال، با همان روایت ...
مشاهده تمام رمان های بهومیل هرابال
مجموعه‌ها