واهمههای بینام و نشان مجموعه نامههایی است که بهومیل هرابال (1914ـ1997) در خلال سالهای 1989 تا 1991 برای ایپریل گیفورد (که هرابال به زبان خودش او را دوینکا مینامید) نگاشته اما هرگز پست نکرده است. این نوشتههای گاهشمار تمامی رویدادهای شاخص زندگی اوست که اغلب اوقات از پشت پنجره کافههایی که پاتوقش بودند شاهدشان بوده است. هرابال، با همان روایت گرمی که به شیوه جریان سیال ذهن بازگو میشود و مشخصه سبک او شده، شرحی طنزآمیز و گاه تکاندهنده از زندگی در پراگ تحت اشغال نازیها، پراگ تحت سلطه کمونیسم و بعد وجد کوتاهمدت پس از انقلاب 1989 ارائه میکند. تکههایی هم از خاطرش از سفر به برتانیا و ایالات متحده آمریکا میرود. واهمههای با نام و نشان ترکیبی است خارقالعاده از تاریخچه شخصی و تداعیهای ذهنی در نثری شاعرانه.