زندگی 1 رویاست
حقیقت همهی این چیزاییه که میبینی، همین سگدونی که تو همهی وجودش، تو سقفش، موریانههاش دارن بهمون میخندن، لای دیواراش که تکتک آجراش دارن بهمون دهن کجی میکنن... چرا ما نباید مثل بقیه باشیم؟ چرا نباید از میراثمون استفاده کنیم؟
میراثمون؟ کدوم میراث؟ اسلحهی بابا؟ ایناهاش، تو گنجینهس، لای پیراهن خونیش، ورش دار و یه گوله تو مخت ...
خواستگاری (1 کمدی تراژدی) نمایشنامه
خانوادهای چند ساعت مانده به شب خواستگاری دخترشان متوجه گرفتگی چاه فاضلابشان میشوند. غریبهای که از قضا همسایهشان همه هست برای باز کردن چه و رفع مشکلشان وارد خانه میشود، غریبه که به دختر خانواده علاقه دارد اطلاعاتی را در مورد خواستگار دختر در اختیار خانواده قرار میدهد و ...
آجی: بابایی شما اصلا میدونی عشق چیه؟
بابایی: اون چیزی ...
و اعترافها و دروغها
من همیشه توی همه این سی و چند سال دلهره داشتم و مضطرب بودم همش قرص ضد اضطراب میخوردم، همیشه فکر میکردم زندگی من یه خوابه که یه جایی باید بیدار شم و واقعیت رو ببینم، فکر میکردم همه این خوشبختی خوابه، همیشه در اوج خوشی میترسیدم. فکر میکردم اینا همه دروغه فکر کردم همه این خوشی و خوشحالی دروغه، ...
خواب خیس ماهی (3 نمایشنامه کوتاه 2 نفره عاشقانه)
مهیار: حس میکنم تو رفتی به آینده و من جا موندم، جا موندم تو گذشته و فراموش شدم.
لاله: نباید خیلی به این فکرای احمقانه اجازه بدی بیان تو ذهنت، مهیار تو باید خودتو جمع و جور کنی.
مهیار: میشه دوباره برگردیم به اون روزا؟
لاله: نه.
مهیار: من هنوز عاشقتم.
لاله: باید دل کندن رو یاد بگیری.