رمان خارجی - اسپانیا

جاسوس

(The spy)

در زمان کودکی، پدر و مادرم مجبورم کردند تا پیانو یاد بگیرم، کاری که از آن متنفر بودم. زمانی که از خانواده جدا شدم؛ همه آن‌چه را که آموخته بودم، فراموش کردم به جز یکی: اگر سازت کوک نباشد، نواختن اکثر ملودی‌های زیبای جهان به آهنگی گوش‌خراش تبدیل می‌شوند. زمانی که در وین بودم و خدمت نظام‌وظیفه را انجام می‌دادم، طی دو روز مرخصی که برای استراحت و تجدید قوا داشتم، پوستر دختری را دیدم بدون این که خودش را از نزدیک دیده باشم، فورا چیزی را در وجودم احساس کردم که هیچ مردی نباید آن را تجربه کند، عشق در نگاه اول. وقتی وارد شلوغی تماشاخانه شدم و بلیت را خریدم که هزینه‌اش بیش‌تر از درآمد یک هفته من بود، دیدم که چیز در درونم از کوک خارج شد، رابطه‌ام با والدینم، گردانم، کشورم و دنیایم، ولی یک‌باره با تماشای رقص این دختر، هماهنگ شد. این امر ناشی از موسیقی عجیب و غریب و حرکات شهوانی به خاطر خود آن دختر بود. آن دختر تو بودی، ماتاهاری.

مجید
9789644530661
۱۳۹۶
۱۶۸ صفحه
۲۴۴ مشاهده
۰ نقل قول
نسخه‌های دیگر
پائولو کوئیلو
صفحه نویسنده پائولو کوئیلو
۶۳ رمان او در ۲۴ اوت سال ۱۹۴۷ در ریودوژانیرو برزیل به دنیا آمد. مادر او لیژیا خانه دار و پدرش مهندس بود.او وقتی نوجوان بود، می خواست یک نویسنده شود. پس از گفتن این موضوع به مادرش ، مادرش پاسخ داد "عزیز من، پدرتو یک مهندس است. او یک منطق گراست، انسانی منطقی با چشم اندازی بسیار مشخص از جهان. آیا تو واقعا می دانی اینکه تو یک نویسنده بشوی چه معنایی دارد ؟" پس از تحقیق، کوئلیو به این ...
دیگر رمان‌های پائولو کوئیلو
زهیر
زهیر زهیر یک رمان است که نام آن از داستان EL Zahir «خورخه لوئیس بورخس» اقتباس شده است. بورخس مفهوم زهیر را متعلق به سنت اسلامی می‌داند و حدس می‌زند در آغاز سدة هجدهم مطرح شده باشد. زهیر به عربی یعنی بیش از حد تابناک، مرئی، حاضر، چیزی که نمی‌توان نادیده‌اش گرفت. چیزی یا کسی که وقتی برای اولین بار با ...
برنده تنهاست
برنده تنهاست برنده تنهاست به گفته خود پائولو کوئلیو، عکسی فوری از جهانی است که در آن زنگی می‌کنیم. ماجرا ظرف 24 ساعت در جشنواره‌ی فیلم کن رخ می‌دهد. اما برای ایگور مالف، کارآفرین ثروتمند روس، مهم نیست در این جشنواره و در دنیای سینما چه رخ می‌دهد. ایگور به کن آمده تا همسر سابقش و تنها عشق زندگی‌اش، اوا، را به ...
چون رودخانه روان
چون رودخانه روان
پدران فرزندان نوه‌ها
پدران فرزندان نوه‌ها پدر روزنامه می‌خواند، اما پسرک مدام مزاحمش می‌شد. حوصله‌ی پدر سر رفت و صفحه‌ای از روزنامه را که نقشه‌ی جهان را نمایش می‌داد، جدا و قطعه قطعه کرد و به پسرش داد. بیا کاری برایت دارم. یک نقشه‌ی دنیا به تو می‌دهم، ببینم می‌توانی آن را دقیقا همان‌طور که هست بچینی؟ و دوباره به سراغ روزنامه‌اش رفت، می‌دانست پسرش تمام ...
مشاهده تمام رمان های پائولو کوئیلو
مجموعه‌ها