۱۵ رمان
محمدرضا بایرامی متولد 1344 است. تا به حال سیزده كتاب داستان، كه دو خاطره از دفاع مقدس در میان آنها دیده میشود به چاپ رسانده است. تعدادی از این آثار مربوط به نوجوانان و برخی از این آثار مربوط به بزرگسالان است. عمدۀ آثار بایرامی یا از روستا است یا از دفاع مقدس. علت این امر هم آن است كه بایرامی از روستاست و در روستا بوده. در اواخر دورۀ دبستان خانوادهاش روستا را ترك میكنند و به تهران میآیند. ...
همسفران
حمید فانوس را سر دست گرفت. محوطه روشنتر شد. قلیچ با ناباوری، اول سلطان و بعد دیگران را نگاه کرد. هیچ کس چیزی نمیگفت. آیا واقعا میخواستند رهاش کنند؟ با احتیاط از جا بلند شد. لنگلنگان راه افتاد و بعد رو به اعماق دره، شروع کرده به دویدن. از حلقه نورانی بیرون رفت و در دل سیاهی شب گم شد.
در باد آمد در باران رفت
خانه اربابی پایین ده بود. از عمرش سالها میگذشت. زمانی خانهای زیبا و دلگشا به حساب میآمد. خانهای که شاهد رفت و آمدها و مهمانیهای زیادی بود. اما حالا رو به خرابی گذاشته بود. همه چیزش داشت از بین میرفت...
مردگان باغ سبز
همه مشغول کاری هستند که تکراری است. یعنی یک بار ـ در سالهای دور یا نزدیک ـ انجام شده، اما شاید خوب انجام نشده و برای همین دوباره باید انجامش داد. یعنی باید باز هم مردهها را برگرداند به سر جاهاشان، یعنی به قبرهای خیسشان که ـ بینظم و ترتیب و بی آن که به فکر مردم باشند ـ از ...
سنگ سلام
چهار نفر بودند، غروب یک روز تعطیل و بارانی، راه افتادند تا برسند به امامزادهای که در آن، مراسم برگزار میشد و همه، از روستاهای دور و نزدیک میآمدند به تماشا و عزاداری. راه افتادند، اما هرگز نرسیدند، با اینکه میگویند دنیا کوچک است و آدمها، دست بر قضا و در این فضا، زیاد به هم میرسند، هیچ یک از ...
عقابهای تپه 60
بعد، صدای رگبار است و پوکههایی که از اسلحه حبیب بیرون میپرند و میخورند به سر و صورتم. بعد، سیاهیها هستند که جیغکشان، پا میگذارند به فرار...