کمی مایل به سرخ رمانی است با محوریت یک زن جوان که باید با واقعیتهایی مواجه شود که مدتها پنهان یا مستتر بوده است. قصه از یک حادثه مهم شروع میِشود. زنی روزنامهنگار تصادف شدیدی میکند و چیزی نزدیک سه ماه به کما فرو میرود. بعد بیدار شدن و گذر از مرز باریک مرگ و زندگی به تدریج در مییابیم که او چه گذشتهای داشته است و چه حفرههایی در زندگیاش وجود دارد. از سویی او میخواهد با خواندن روزنامهها و کتابهای منتشر شده در سه ماه غیبتش دریابد چه اتفاقهایی افتاده. ماجراهایی که بعضی آدمها را عوض کرده و برخی دیگر را غریبه، و در مجموع روندی را رقم زده است که باید کشف شود... کمی مایل به سرخ رمان خوش ضربآهنگی است با فضاهایی متفاوت. نوبخت از دیالوگ بسیار استفاده کرده است و همچنین از برشهای ظریف زمانی، و تلاش داشته رمانی بنویسد که در آن بتوان به لایههای شخصیتی متناقض آدمهایی پی برد که انگار بعد از بازآمدن از مرگ قهرمان اصلی، بیشتر از گذشته باید روایت شوند. و این مثل گشودن جعبه پاندوراست...