Elisabetta Dami is an Italian author that currently resides in Italy. She is the author of the Geronimo Stilton series, a bestselling childrens book. She enjoys traveling the world seeking ideas for her series. She writes under a pseudonym of Geronimo Stilton. She is also a co-owner of Italian based publishing company Edizioni Piemme. Her books have been translated into English ...
موش و گربه در خانه اشباح (ماکاموشی جزیره جوندگان جسور 2)
توی یک جنگل تاریک و ترسناک گم شده بودم. موش ترسویی مثل من و همچین جایی؟! مو به تنم سیخ شده بود! این شد که به قلعهای قدیمی نزدیک جنگل پناه بردم. اولش خیال کردم خالی است، ولی بعد فهمیدم تسخیر شده و پر از شبح گربه است! بگذارید داستان را کامل برایتان بگویم. از آن ماجراهایی است که حسابی ...
چشم زمردین جواهر گمشده (ماکاموشی جزیره جوندگان جسور 1)
همه چیز از وقتی شروع شد که خواهرم «تهآ» نقشهای قدیمی و اسرارآمیز کشف کرد نقشه جای گنج گمشدهای را نشان میداد. گنجی که توی یک جزیره دورافتاده پنهان شده بود. خواهرم توی یک چشم به هم زدن من و پسر عمویم « تراپولا» را انداخت توی سفر گنجیابی خودش، سفری که هیچوقت فراموشش نمیکنم...
اسم من استیلتن است جرونیمو استیلتن (ماکاموشی جزیره جوندگان جسور 4)
تا حالا اسم دستیار من، پینکی پیک، به گوشِتان خورده؟ پینکی فقط چهارده سالش است، ولی یکی از باهوشترین موشهایی است که تا حالا دیدهام. حتماً دوست دارید بدانید پینکی چطور توی روزنامه من، جریدهی جوندگان، مشغول به کار شده. پس بهتر است این کتاب را بخوانید. داستان خیلی دراااازی دارد... پُر از خنده، ماجراجویی، هیجان و البته اتفاقات خجالتآوری ...
در جستجوی گنج غرقشده (ماکاموشی جزیره جوندگان جسور 13)
همهچیز با یک نامه شروع شد، یک نامه با عطر و بوی گل سنبل. شما عطر سنبل دوست دارید؟ من که دیوانهی بوی سنبلم. واقعاً خیلی آرامشبخش است. فکر میکنم بهخاطر همین هم هست که توی مرکز ماساژ تنآساموش، روغن سنبل به تن موشها میمالند. من عاشق ماساژم. واقعاً خستگیام را درمیکند. این قضیهی ماساژ هم برای خودش داستانی دارد ...
معمای موشالیزا (ماکاموشی جزیره جوندگان جسور 5)
آهی کشیدم و گفتم: «هیچجا سوراخ موشِ خودِ موش نمیشه.» دیروقت بود و از اینکه برگشته بودم خانه خوشحال بودم.
ولی وقتی از راه پله جلویی خانه بالا رفتم، فوری فهمیدم یک جای کار میلنگد.
چرا درِ خانه باز بود؟ من که صبح قفلش کرده بودم. و چرا چراغ طبقه بالا روشن بود؟ من وقتی از خانه بیرون میروم، همیشه همه چراغها ...