شعر

مجموعه آثار احمد شاملو 1 (مجموعه اشعار)

مردی ز باد حادثه بنشست مردی چو برق حادثه برخاست آن،‌ ننگ را گزید و سپر ساخت وین، نام را، بدون سپر خواست ابری رسید پیچان پیچان چون خنگ یال‌اش آتش‌، بر دشت برقی جهید و موکب باران از دشت تشنه، تازان بگذشت آن پوک تپه،‌ نالان نالان لرزید و پاگشاد و فرو ریخت و آن شوخ بوته،‌ پر تپش از شوق پیچید و با بهار درآمیخت

نگاه
9789643511500
۱۳۹۶
۱۱۲۰ صفحه
۱۱۵ مشاهده
۰ نقل قول
احمد شاملو
صفحه نویسنده احمد شاملو
۲۲ رمان از ویکی پدیای فارسی
احمد شاملو، الف. بامداد یا الف. صبح (۲۱ آذر ۱۳۰۴ - ۲ مرداد ۱۳۷۹)، شاعر، نویسنده، روزنامه‌نگار، پژوهشگر، مترجم، فرهنگ‌نویس ایرانی و از بنیان‏گذاران و دبیران کانون نویسندگان ایران در پیش و پس از انقلاب بود. شاملو تحصیلات کلاسیک نامرتبی داشت؛ زیرا پدرش افسر ارتش بود و پیوسته از این شهر به آن شهر اعزام می‌شد و از همین روی، خانواده‏ اش هرگز نتوانستند برای مدتی طولانی جایی ماندگار شوند. زندانی شدنش در سال ۱۳۲۲ ...
دیگر رمان‌های احمد شاملو
خروس زری پیرهن پری
خروس زری پیرهن پری آتیش یه جونت بزنه. به خون و مونت بزنه! با پیشی زشت بی‌حیا. آتیش به جون گرفته‌ها! نقطه رو رحمتم شدین. اسباب زحمتم شدین...
ابراهیم در آتش
ابراهیم در آتش آنچه به دید می‌آید و آنچه به دیده می‌گذرد آنجا که سپاهیان مشق قتال می‌کنند گستره چمنی می‌تواند باشد و کودکان رنگین‌کمانی رقصنده و پر فریاد
آی عشق چهره آبیت پیدا نیست
آی عشق چهره آبیت پیدا نیست این مجموعه به جهت آنکه حاوی نخستین نمونه‌های شعر سپید فارسی است، قابل توجه است. به تو سلام می‌کنم کنار تو می‌نشینم و در خلوت تو شهر بزرگ من بنا می‌شود اگر فریاد مرغ و سایه‌ی علف‌ام در در خلوت تو این حقیقت را باز می‌یابم.
میراث
میراث وقتی با سر و روی تر از حیاط برگشتم و پشت به پنجره جلو آینه نشستم، رو تیغه بالای دیوار حیاط که از پنجره تو آینه دیده می‌شد چشمم به گربه خاکستری دراز و لاغری افتاد که انگار از تو آینه مواظب رفت و آمد من بود، و دیدم که رک و پوست کنده، با کله نسبتا بزرگش به‌ام اشاره‌هایی ...
افسانه‌های کوچک چینی
افسانه‌های کوچک چینی در قلمرو پادشاهی سونگ، روزی روستایی مردی به هنگام کار در کشتزار خرگوشی را دید که هراسان از صدای خنده پای او به شتاب تیری از پس بوته‌‌یی برجست به درخت گشن برخورد گردن‌اش بشکست و بر جای سرد شد. از آن روز باز، روستایی نادان هر بامداد به کشتزار رفته زیر درخت بر زمین می‌نشست و زانو در ...
مشاهده تمام رمان های احمد شاملو
مجموعه‌ها