رمان خارجی - بریتانیا

معمای کارائیب

(A caribbean mystery)

سرگرد مکث کرد و سپس عکس کوچکی را از لابلای محتویات کیفش بیرون کشید. به دقت به آن نگریست و گفت: میل دارید عکس یک قاتل را ببینید؟ سرگرد داشت عکس را به دست خانم مارپل می‌داد که به یک‌باره حرکت دستش متوقف شد. انگار خشکش زده بود. بیش از پیش به قورباغه‌ای چاق و چله شباهت پیدا کرده بود. به ظاهر سرگرد پال‌گریو از بالای شانه راست خانم مارپل شیئی یا شخصی را دیده و ماتش برده بود، دقیقا به همان جهتی نگاه می‌کرد که صدای نزدیک شدن قدم‌ها از آن سو به گوش می‌رسید. این غیر ممکن است. منظورم... سرگرد با عجله همه چیز را در کیفش چپاند و آن را در جیبش گذاشت.

ثالث
9786004054430
۳۳۶ صفحه
۶۱ مشاهده
۸ نقل قول
نسخه‌های دیگر
آگاتا کریستی
صفحه نویسنده آگاتا کریستی
۱۱۳ رمان بانو آگاتا کریستی، نویسنده انگلیسی داستان‌های جنایی و ادبیات کارآگاهی بود. او با نام مستعار ماری وستماکوت (به انگلیسی: Mary Westmacott) داستان‌های عاشقانه و رومانتیک نیز نوشته‌است، ولی شهرت اصلی او بخاطر ۶۶ رمان جنایی اوست. داستان‌های آگاتا کریستی، بخصوص آن دسته که در باره ماجراهای کارآگاه هرکول پوآرو و یا خانم مارپل هستند، نه تنها لقب «ملکه جنایت» را برای او به ارمغان آوردند بلکه وی را به‌عنوان یکی از مهم‌ترین و مبتکرترین نویسندگانی که در راه توسعه و ...
دیگر رمان‌های آگاتا کریستی
سوزش سر انگشتان
سوزش سر انگشتان تاپنس نفس عمیقی کشید... ناگهان متوجه سایه‌ای در پشت سرش شد، ولی قبل از آنکه برگردد... ضربه‌ای محکم به سرش خورد. همراه سنگ قبر به زمین افتاد و با دردی کشنده بیهوش شد.
قتل با کتاب جادو
قتل با کتاب جادو در جزیره قاچاقچیان هتلی وجود دارد. خانم صاحب هتل سعی می‌کند هتلش را خوشنام نگه دارد، ولی به طور ناخواسته درگیر ماجرایی می‌شود، هتل او مرکزی برای گذران تعطیلات تابستانی است ولی زمانی که داستان شروع می‌شود، رنگ و روی دیگری به خود می‌گیرد، انگیزه قاچاق، سوداگران را به آن جزیره می‌کشاند و آسایش مسافران را به ناآرامی تبدیل ...
مسافر فرانکفورت
مسافر فرانکفورت لطفا کمربندهایتان را محکم ببندید! سرنشینان هواپیما دستور را زیاد جدی نگرفتند. همه در آن لحظه یک احساس مشترک داشتند. فعلا نمی‌توان در فرودگاه ژئو فرود آمد. مسافران خسته و خواب آلوده مرتب خمیازه می‌کشیدند. غافل از این که خستگی و خواب آلودگی بیشتری در پیش بود. تکرار دستور میهماندار که این بار آمرانه تحکم کرد. لطفا کمربندهایتان را ببندید، دال ...
ان یا ام
ان یا ام - شاید...اما حداقل یک‌بار احساس مهم بودن را تجربه کردیم. کم‌کم دارم حس می‌کنم که هیچ‌کدام از ماجراهای گذشته واقعی نبوده است. تامی، واقعا همه آن ماجراها اتفاق افتاد؟ واقعا جاسوس‌های آلمانی تو را دزدیدند؟
شاهد خاموش
شاهد خاموش دکتر تانیاس با بغضی در گلو گفت: یک شب می‌خواست به من قرص خواب بدهد. چهره‌اش طوری بود که ترسیدم. قرصها را دور ریختم. آن وقت بود که به این نتیجه رسیدم که مشکل روانی دارد. بهتر است هنوز هم این طور خیال کنید که مشکل روانی داشته. واقعیت قضیه هم همین است. ولی از لحاظ حقوقی فرق می‌کند. چون می‌فهمید ...
مشاهده تمام رمان های آگاتا کریستی
مجموعه‌ها