مجموعه داستان ایرانی

میدان ونک 11 و 5 دقیقه

«یک چیزی توی ذهنم است که رهایم نمی کند، یک چیزی که مثل خوره افتاده به جانم، تصویر محو آدمی که ایستاده کنار خیابانی جایی که معلوم نیست کجاست. گاهی البته یک چیزهایی می بینم، چهره ای که فقط ته ریشش پیداست با کیف سیاهی که گرفته دستش، اما بقیه اش معلوم نیست. می دانم که بالاخره باید یک جوری از دستش خلاص شوم و گرنه تا ابد دنبالم است. به خاطر همین هم هست که قلم را برداشته ام و دارم می نویسم. باید از شرش خلاص شوم….»

چشمه
9786220105497
۲۸۰ صفحه
۳۲ مشاهده
۰ نقل قول
سیامک گل‌شیری
صفحه نویسنده سیامک گل‌شیری
۲۳ رمان سیامک گلشیری در بیست‌ودوم مردادماه سال ۱۳۴۷ در اصفهان متولد شد. تحصیلاتش را تا سطح کارشناسی ارشد زبان و ادبیات آلمانی ادامه داده. فعالیت ادبی‌اش را به طور جدی از سال ۱۳۷۱ آغاز کرد.
سیامک، پسر احمد گلشیری، مترجم و برادرزاده هوشنگ گلشیری، داستان‌نویس فقید است.
دیگر رمان‌های سیامک گل‌شیری
با لبان بسته
با لبان بسته
خفاش شب
خفاش شب راه افتاد طرف عقب ماشین. چشمش به زن لاغراندام افتاد که در طرف خودش را باز کرده بود. شنید که داشتند با هم حرف می‌زدند. در صندوق عقب را باز کرد. کف‌پوش سیاه رنگ را بالا زد. دستش را برد زیر آن و کنار تایر زاپاس را دست کشید. دستش به جسم سردی خورد. انگشت‌ها را خیلی آهسته از تیغه ...
اسب پرنده و چند داستان دیگر (زیباترین داستان‌های 1001 شب 3)
اسب پرنده و چند داستان دیگر (زیباترین داستان‌های 1001 شب 3) ملکه زیر لب چیزی گفت و دست‌هایش را از هم باز کرد. ناگهان قامتش به اندازه‌ی کوهی بلند شد، دست‌هایش به بال‌های سیاه بزرگی تبدیل شدند و سرش به شکل اژدهایی درآمد. بدرباسم بی‌درنگ برگشت و شروع کرد به دویدن. از شهر خارج شد. داشت با تمام قدرت در بیابان می‌دوید که احساس کرد صدای بال‌های اژدها را می‌شنود. چند ...
چهره پنهان عشق
چهره پنهان عشق هنوز لبخندش را، وقتی می‌گفت «مزاحم‌تون نمی‌شم» به یاد دارم. اصرار کردم که برسانمش. وقتی سوار می‌شد، هنوز آن لبخند را به لب داشت. همان شب، وقتی داشتیم توی ماشین حرف می‌زدیم، فکر کردم خیلی دوستش دارم. فکر کردم از همه چیز در این دنیا بیشتر دوستش دارم. اما حالا داشتم با خودم فکر می‌کردم که هرگز دوستش نداشته‌‌ام، حتی ...
مشاهده تمام رمان های سیامک گل‌شیری
مجموعه‌ها