رمان ایرانی

خیلی وقته خفه خون گرفته‌م و صدام درنیومده. الان یواش یواش داره می‌شه شیش ماه. باورت می‌شه. اگه هیچی نگم دق می‌کنم. می‌ترکم. منفجر می‌شم. دلم می‌خواد هر چی تو دل‌مه برات بریزم بیرون. خودت که می‌دونی، من آدمی نبودم که چیزی رو تو دلم نگه دارم. هر چیزی رو هر جا می‌گم. حتی بعضی چیزها درباره زندگی خصوصی‌مو که هیچ خری برای کسی تعریف نمی‌کنه. تازه اون‌قدرهام که ادعام می‌شه، لوطی نیستم. گوش می‌کنی یا حواست جای دیگه‌س؟

نگاه
9789646736757
۱۳۷۹
۲۱۶ صفحه
۸۲۰ مشاهده
۰ نقل قول
سیامک گل‌شیری
صفحه نویسنده سیامک گل‌شیری
۲۳ رمان سیامک گلشیری در بیست‌ودوم مردادماه سال ۱۳۴۷ در اصفهان متولد شد. تحصیلاتش را تا سطح کارشناسی ارشد زبان و ادبیات آلمانی ادامه داده. فعالیت ادبی‌اش را به طور جدی از سال ۱۳۷۱ آغاز کرد.
سیامک، پسر احمد گلشیری، مترجم و برادرزاده هوشنگ گلشیری، داستان‌نویس فقید است.
دیگر رمان‌های سیامک گل‌شیری
عنکبوت
عنکبوت
همسران
همسران
با لبان بسته
با لبان بسته
تصویر دختری در آخرین لحظه
تصویر دختری در آخرین لحظه -
تهران کوچه اشباح
تهران کوچه اشباح کیف سیاه‌رنگ را گذاشت روی زانویم. بعی بی آنکه نگاهم کند، گفت اتفاق وحشتناکی برایش افتاده است. گفت همه‌اش توی همین کیف است و از ماشین پیاده شد. هنوز در را نبسته بود که سرم را خم کردم و گفتم: می‌تونم اسم تونو بپرسم؟ سرش را خم کرد و خیلی آهسته گفت: دراکولا.
مشاهده تمام رمان های سیامک گل‌شیری
مجموعه‌ها