رمان ایرانی

خیلی وقته خفه خون گرفته‌م و صدام درنیومده. الان یواش یواش داره می‌شه شیش ماه. باورت می‌شه. اگه هیچی نگم دق می‌کنم. می‌ترکم. منفجر می‌شم. دلم می‌خواد هر چی تو دل‌مه برات بریزم بیرون. خودت که می‌دونی، من آدمی نبودم که چیزی رو تو دلم نگه دارم. هر چیزی رو هر جا می‌گم. حتی بعضی چیزها درباره زندگی خصوصی‌مو که هیچ خری برای کسی تعریف نمی‌کنه. تازه اون‌قدرهام که ادعام می‌شه، لوطی نیستم. گوش می‌کنی یا حواست جای دیگه‌س؟

نگاه
9789646736757
۱۳۷۹
۲۱۶ صفحه
۸۲۰ مشاهده
۰ نقل قول
سیامک گل‌شیری
صفحه نویسنده سیامک گل‌شیری
۲۳ رمان سیامک گلشیری در بیست‌ودوم مردادماه سال ۱۳۴۷ در اصفهان متولد شد. تحصیلاتش را تا سطح کارشناسی ارشد زبان و ادبیات آلمانی ادامه داده. فعالیت ادبی‌اش را به طور جدی از سال ۱۳۷۱ آغاز کرد.
سیامک، پسر احمد گلشیری، مترجم و برادرزاده هوشنگ گلشیری، داستان‌نویس فقید است.
دیگر رمان‌های سیامک گل‌شیری
مهمانی تلخ
مهمانی تلخ زبان روان، لحن طبیعی و مناسب، گفت و گو‌های زنده و خون‌دار، فضاسازی خوب و مخصوصا پرهیز از دام صنعت فروشی و "تکنیک زدگی"‌های مرسوم، همراه با جذابیت کافی در ماجرا که باعث می‌شود خواننده، داستان را با لذت بخواند. مهمانی تلخ را شیرین کرده است. مهمانی تلخ یک رمان بازی‌وار از سرنوشت آدم‌هایی است که خواسته و ناخواسته خود و ...
میدان ونک 11 و 5 دقیقه
میدان ونک 11 و 5 دقیقه «یک چیزی توی ذهنم است که رهایم نمی کند، یک چیزی که مثل خوره افتاده به جانم، تصویر محو آدمی که ایستاده کنار خیابانی جایی که معلوم نیست کجاست. گاهی البته یک چیزهایی می بینم، چهره ای که فقط ته ریشش پیداست با کیف سیاهی که گرفته دستش، اما بقیه اش معلوم نیست. می دانم که بالاخره باید یک جوری ...
شبح مرگ
شبح مرگ جسد خبرنگار، اشکان اربابی، را زیر پلی در شرق تهران کشف کرده‌اند. نویسنده علاقه‌مند می‌شود یادداشت‌های خبرنگار را پیدا کند. او پا به خانه پر رمز و راز مادر اشکان می‌گذارد و سپس با پرس و جوی زیاد خانه نامزد اشکان، ریتا را پیدا می‌کند. اما با اتفاق هولناکی مواجه می‌شود که او را بر سر دو راهی بزرگی قرار ...
1 چیزی آنجاست
1 چیزی آنجاست از جایش تکان نمی‌خورد. در همان لحظه صدای بسته‌شدن در پناه‌گاه از پایین تپه به گوش رسید. دیدم که سرش را چرخاند طرف صدا. ضربان قلبم تند شده بود و دست‌هایم داشت می‌لرزید. یک دفعه تکان خورد و دوباره نگاهم کرد. نفسم را توی سینه حبس کردم. منتظر بودم حرکت کند به جلو، اما برگشت و راه افتاد. حالا پشتش ...
خانه‌ای در تاریکی
خانه‌ای در تاریکی خیلی وقت پیش‌ها کنار یه جنگل، تو یه خونه خیلی بزرگ، یه خونواده زندگی می‌کردن. یه شب یه اتفاقی می‌افته، یه اتفاقی که زندگی اون آدم‌ها رو عوض می‌کنه. طرف‌های نیمه‌شب، وقتی همه‌شون خواب بوده‌ن، یهو صدای زنگ در خونه بلند می‌شه. از پشت در صدای یه دختری رو می‌شنون که خواهش می‌کنه درو باز کنن... دختره تعریف می‌کنه که ...
مشاهده تمام رمان های سیامک گل‌شیری
مجموعه‌ها