#تکریم (۷ نقل قول پیدا شد)


یکی از حوزه‌های اندوهناک، حوزهٔ روابط است، اما به طرز عجیبی آثار کمی به این مضمون مهم پرداخته‌اند. این شرح مختصر را تجسم کنید که به هنرمندی داده شده است:
بسیاری زوج‌ها درگیری‌های دردناکی دارند که سر میز شام بروز می‌کند. جرقهٔ اولیه معمولاً کوچک به‌نظر می‌رسد؛ مانند طرز مطرح کردن این پرسش که «روزت چه‌طور بود؟» ، با قصدی طعنه‌آمیز یا مشکوک. یکی حرف تندی می‌زند و دیگری احساس بیچارگی می‌کند؛ کسی که توپیده حسابی عصبانی است، اما احساس هیولا بودن به او دست می‌دهد (چه‌طور چنین چیزی برایم رخ می‌دهد؟). مارپیچی از «از تو متنفرم» و «از خودم متنفرم» و «از تو متنفرم که باعث می‌شوی از خودم متنفر باشم» راه می‌افتد. اثری هنری می‌خواهیم که آرزوی پنهان اما عقیم ما را برای باهم شاد بودن نشان دهد. شاید میز زیبایی چیده باشند. یکی ممکن است فکر کند هیچ کار اشتباهی نکرده است، حال این‌که دیگری دارد گریه می‌کند. این‌ها آدم‌های خوبی هستند. ما آن‌ها را سرزنش نمی‌کنیم. باید دوست‌داشتنی باشند. در چنگ مشکل واقعاً بغرنجی گرفتارند. آیا با یک اثر هنری می‌شود رنج‌شان را تکریم کرد و از فاجعه‌باری رنج و تنهایی این آدم‌ها کاست؟
هنر همچون درمان آلن دوباتن
آثار هنری در پی این خواهند بود که یادی را گرامی بدارند، امید بدهند، رنج‌ها را منعکس و تکریم کنند، بازآورندهٔ تعادل باشند و هدایتگر، به خودشناسی و برقراری ارتباط کمک کنند، افق‌ها را گسترش دهند و الهام‌بخش قدردانی باشند هنر همچون درمان آلن دوباتن
دیر یا زود پی می‌بریم که همه مان جزئی از چیز دیگری هستیم، حتی اگر با منطقمان نفهمیم آن چیست. می‌گویند همه ما لحظه ای قبل از مرگ، به دلیل واقعی زندگی مان پی می‌بریم و از همان لحظه است که جهنم و بهشت متولد می‌شود.
جهنم زمانی است که در آن لحظه کوتاه به پشت سر نگاه می‌کنیم و درمی یابیم که فرصتی را برای تکریم معجزه زندگی از دست داده ایم. بهشت وقتی است که می‌توانیم در آن لحظه بگوییم: «اشتباهاتی کرده ام، اما جبون نبودم. زندگی ام را کردم و کاری را که باید، انجام دادم»
الف پائولو کوئیلو
«این جا بوی گند میده»
«خب چه انتظاری داری؟ بدن آدم وقتی محبوس باشه بوهای مشخصی تولید میکنه که ظاهراً قراره در این دوران عطر و ادوکلن و بقیه انحرافات فراموش شون کنیم. ولی فضای این اتاق برای من بسیار مایه ی آسودگیه. شیلر برای نوشتن به بوی سیب گندیده احتیاج داشت. من هم نیازهای خودم رو دارم. شاید یادت باشه که مارک تواین دوست داشت موقع نوشتنِ اون متن‌های کهنه و خسته کننده اش که دانشگاهی‌های امروز سعی در اثباتِ معنای متعالی شون دارن، تاق باز روی تخت دراز بکشه. تکریم مارک تواین یکی از ریشه‌های به بن بست رسیدن روشنفکری در دوران ماست.
اتحادیه ابلهان جان کندی تول