بیلی گرچه شوقی به زندگی نداشت، دعایی قاب گرفته بود و روی دیوار اتاق کار خود نصب کرده بود. دعا شیوه ادامه زندگی او را نشان میداد. دعا چنین بود: خدایا مرا صفایی عطا کن تا آنچه را توانایی تغییر ندارم بپذیرم، مرا شجاعتی عطا کن تا آنچه را توانایی تغییر دارم تغییر دهم؛ و خرد تا آن دو را از هم بازشناسم.
از میان چیزهایی که بیلی بیل گریم قدرت تغییر آن را نداشت، گذشته، حال و آینده بود. سلاخ خانه شماره 5 کورت ونهگات
بریدههایی از رمان سلاخ خانه شماره 5
نوشته کورت ونهگات
همه میدانند که سکنه ی این شهر، مردمان آلوده ای بودند. بی وجود آنها جهان جای بهتری شد. و البته لوط به زنش گفته بود که پشت سر خود را نگاه نکند تا چشمش به جایی که زمانی خانه و کاشانه ی آن همه مردم بود نیفتد. اما زن لوط برعکس به پشت سرش نگاه کرد و من به خاطر همین کار، دوستش دارم. زیرا عمل او کاری انسانی بود. و به ستونی از نمک تبدیل شد. بله رسم روزگار چنین است سلاخ خانه شماره 5 کورت ونهگات
یک نفر امریکایی پهلوی بیلی با زاری و شیون میگفت همه چیز به جز مغزش را ریده است. همان شخص چند لحظه بعد گفت: آمد بیرون. آمد بیرون. که البته منظور طرف مغزش بود. سلاخ خانه شماره 5 کورت ونهگات
و من از خودم درباره زمان حال سوال کردم، که وسعتش چقدر است عمقش چقدر است و چقدرش سهم من میشود. سلاخ خانه شماره 5 کورت ونهگات
وقتی کسی میمیرد تنها به ظاهر مرده است. در زمان گذشته خیلی هم زنده است بنابراین گریه و زاری در مراسم تشییع جنازه بسیار احمقانه است. تمام لحظات گذشته ، حال و آینده همیشه وجود داشته اند و وجود خواهند داشت. روی کره زمین ما خیال میکنیم لحظات زمان مثل دانههای تسبیح پشت سر هم میآیند و وقتی لحظه ای گذشت، دیگر گذشته است اما این طرز تفکر وهمی بیش نیست. سلاخ خانه شماره 5 کورت ونهگات
سالها گمان میکرد همه وجود خود را میشناسد و چیزی را از خودش پنهان نکرده است. اما تغییر حال اون نشان میداد که در جایی از وجودش راز بزرگی نهفته است، و او خود، کوچکترین تصوری از این راز بزرگ ندارد. سلاخ خانه شماره 5 کورت ونهگات
بله، رسم روزگار چنین است… سلاخ خانه شماره 5 کورت ونهگات
مخربترین دروغشان این است که پول در آوردن برای همهی آمریکاییها کار آسانی است. سلاخ خانه شماره 5 کورت ونهگات
علیرغم اینکه آمریکا ملت فقیران است، فقیر بودن برای یک آمریکایی جرم محسوب میشود. سلاخ خانه شماره 5 کورت ونهگات
بیلی دوست نداشت با والنسیای بدترکیب ازدواج کند. والنسیا یکی از علائم بیماری او بود. سلاخ خانه شماره 5 کورت ونهگات
وقتی اون صورتای تازه اصلاح شدهرو دیدم، بهشدت جا خوردم و بهخودم گفتم: «خدای من، خدای من - اینکه جنگ صلیبی کودکان است.» سلاخ خانه شماره 5 کورت ونهگات
تازه اگر جنگ هم مثل روخانههای یخ پشتسر هم راه نمیافتاد، باز هم آدمها راست راست میمردند. سلاخ خانه شماره 5 کورت ونهگات