اطلاعاتی که درمانگر از حال حاضر به دست میآورد، صحت فراوانی دارند. گرچه بیماران غالبا از روابط متقابل خود با دیگران –عشاق، دوستان، کارفرماها، آموزگاران، پدر و مادر- حرف میزنند و شما، -درمانگران- درباره این دیگران (و روابط متقابلشان با بیماران) فقط از دید بیماران چیزهایی میشنوید. چنین گزارشهایی از حوادث بیرونی، دادههایی غیرمستقیم است که اغلب مخدوش و یکسر غیر قابل اعتماد است. خیره به خورشید اروین یالوم
بریدههایی از رمان خیره به خورشید
نوشته اروین یالوم
فرق بین دوست خوب و درمانگر چیست؟ دوست خوب (یا سلمانی و آرایشگر و مربی شخصی) میتواند حامی و همدل آدم باشد. دوست خوب میتواند محرم اسرار، مهربان و دلسوز باشد که در پریشانحالی به داد آدم برسد. اما یک فرق به جا میماند: فقط درمانگر ممکن است بتواند شما را با زمان حاضر رویارو کند. تعامل زمان حاضر (یعنی تعبیرهایی دربارهی رفتار کنونی دیگران) کمتر در زندگی اجتماعی رخ میدهد. اگر بدهد، نشانهی صمیمیت خیلی زیاد یا کشمکش در شرف وقوع است؛ مثلا «دوست ندارم اینجوری نگاهم کنی.» یا روابط دو جانبهی پدر و مادر با بچه «وقتی باهات حرف میزنم، رو برنگردان.» خیره به خورشید اروین یالوم
برای یک زندگی خوب، دوستان صمیمی ضروریند. به علاوه اگر دوستان خوب دور آدم را گرفته باشند، دیگر چندان نیازی به رواندرمانی ندارد. خیره به خورشید اروین یالوم
برای هر یک از ما لازم است که در مقطعی از زندگی –گاهی در جوانی و گاهی بعدها- از فناپذیری خود آگاه شویم. محرکهای بسیاری هست: نگاهی در آینه به گونههای آویزان، موهای جوگندمی، شانههای افتاده، جشن تولدها به خصوص ده سال به ده سال، پنجاه سالگی، شصت سالگی، هفتاد سالگی، دیدن دوستی که سالها ندیدهاید و یکه میخورید که چقدر پیر شده است، دیدن عکسهای قدیمی خودتان و آنهایی که سالها مردهاند و کودکیتان را انباشته بودند، برخورد با عالیجناب مرگ در خواب… خیره به خورشید اروین یالوم
اگر از پشیمانی، درست استفاده کنید ابزاری است که کمک میکند اقداماتی در جلوگیری از انباشت آن به عمل آورید. با نگاه به پس و پیش میتوانید پشیمانی را امتحان کنید. اگر به گذشته خیره شوید، از آنچه انجام ندادهاید، پشیمان میشوید. اگر به آینده زل بزنید، یا امکان انباشت بیشتر پشیمانی را فراهم میآورید یا کمابیش خود را از آن میرهانید. خیره به خورشید اروین یالوم
انزوا فقط در انزوا موجود است، وقتی آن را با کسی سهیم شدی تبخیر میشود. خیره به خورشید اروین یالوم
همدردی نیرومندترین ابزاری است که در کوششهای خود برای ارتباط با دیگر مردمان در دست داریم. همدردی در ارتباط انسان، مانند چسب است و اجازه میدهد عمق احساس دیگران را دریابیم. خیره به خورشید اروین یالوم
همه ما انسانها سخت نیازمند ارتباط با دیگرانیم. ما همیشه به صورت گروهی زیستهایم و بین افراد، روابط قومی و مداومی ایجاد کردهایم. تایید همیشه لازم بوده است؛ برای مثال: بسیاری از بررسیها در روانشناسی مثبت تاکید میکند که روابط صمیمانه شرط لازم خوشبختی است اما مرگ، تنهایی است؛ تنهاترین حادثه زندگی… مردن نه تنها شما را از دیگران جدا میکند، بلکه همچنین شما را در معرض شکل دوم و حتی ترسناکتر تنهایی میگذارد؛ جدا شدن از خود جهان. خیره به خورشید اروین یالوم
سرانجام که درمییابیم میمیریم و همه موجودات ذیشعور نیز میمیرند، احساس سوزان و کمابیش دلشکنی از آسیبپذیری و ارزشمندی هر دم و موجود به ما دست میدهد و از همینجا شفقت ژرف، زلال و بینهایتی نسبت به همه موجودات زندگی در ما رشد میکند.
سوگیال رینپوچه: کتاب تبتی زیستن و مردن خیره به خورشید اروین یالوم
فقط آنچه هستیم، واقعا اهمیت دارد. شوپنهاور میگوید: «با وجدان بودن، بهتر از خوشنامی است. بزرگترین هدف ما باید سلامتی و ثروت معنوی باشد که به منبع پایانناپذیری از عقاید، استقلال و زندگی اخلاقی میانجامد. آرامش درونی از دانستن این نکته ناشی میشود که این اشیا و امور نیستند که مزاحم ما میشوند، بلکه تفسیر ما از آنها است.» خیره به خورشید اروین یالوم
بعضیها از زندگی وام نمیگیرند تا به مرگ بدهکار نشوند. خیره به خورشید اروین یالوم
شهرت مثل ثروت مادی زودگذر است. شوپنهاور مینویسد: «نیمی از نگرانیها و دلواپسیهای ما از توجهمان نسبت به عقیده دیگران ناشی میشود. باید این خار را از تن خود درآوریم. لزوم حفظ ظاهر پسندیده آنقدر قوی است که بعضی زندانیها موقع رفتن برای اجرای اعدام خود بیش از همه به لباس و حرکات و اطوار خود فکر میکنند. عقیده دیگران پنداری است که شاید هر دم تغییر کند. عقاید به رشتهای آویخته است و ما را نسبت به آنچه دیگران فکر میکنند -یا بدتر، آنچه به نظر میرسد فکر میکنند- به بردگی میکشاند. چون هرگز نخواهیم دانست که دیگران واقعا چه فکری میکنند.» خیره به خورشید اروین یالوم
بالاترین مصیبت آن است که زمان دائم در حال از بین رفتن است و در عمل، انهدام به بار میآورد. خیره به خورشید اروین یالوم
نیچه –بزرگترین حکیم-، شایستهترین توصیف را از قدرت افکار نیرومند بدست میدهد: «یک سخن خوب حکیمانه، از زمان خود فراتر میرود و ظرف چند هزاره نمیفرساید، هر چند که مدام مصرف شود: تناقض ادبیات چنین است، پایداری در میان تغییر، خوراکی که پیوسته ارج و قرب دارد؛ چون نمک که هرگز نمیگندد.» خیره به خورشید اروین یالوم
دارایی مادی، سراب است. شوپنهاور با ظرافت استدلال میکند که انباشت ثروت و دارای بیانتهاست و آدم را سیر نمیکند؛ هر چه بیشتر به تملک درآوریم، طمع ما بیشتر میشود. ثروت مثل آب دریاست: هر چه بنوشیم، تشنهتر میشویم. در نهایت ما صاحب چیزی نیستیم، آنها صاحب ما هستند. خیره به خورشید اروین یالوم
اپیکور میگوید: اگر ما فانی هستیم و روان بر جای نمیماند، بنابراین نباید ترسی از جهان پس از مرگ داشته باشیم، چراکه آن زمان نه آگاهی داریم، نه حسرت از دست رفتن زندگی و نه چیزی که سبب ترس از خدایان شود. اپیکور وجود خدایان را انکار نمیکرد اما مدعی بود که خدایان به زندگی انسان اعتنایی ندارند و فقط به عنوان سرمشق آرامبخش و رحمتی که باید به آن روی آوریم؛ برای ما مفیدند. خیره به خورشید اروین یالوم
بسیاری از افراد میگویند کمتر به مرگ خود فکر میکنند اما فکر ناپایداری و هراس، آنها را وسوسه میکند. این فکر پسزمینه که هر چه اکنون به تجربه درمیآید گذراست، در زمان کوتاهی به پایان میرسد و همه لحظات دلانگیز را تباه میسازد. مثلا یک پیادهروی لذتبخش با دوستی را این فکر که همه چیز محکوم به نابودی است، خراب میکند -این دوست میمیرد، این جنگل با پیشروی ساختوساز و شهرنشینی نابود میشود. - اگر همه چیز به خاک بدل میشود، پس معنای زندگی چیست؟ خیره به خورشید اروین یالوم
اپیکور اصرار داشت که فکر ترسناک مرگ اجتنابناپذیر در برخورداری ما از زندگی دخالت میکند و هیچ لذتی را دستنخورده باقی نمیگذارد. چون هیچ فعالیتی نمیتواند اشتیاق ما را برای زندگی ابدی محقق سازد، همه فعالیتها از بیخ و بن بیهودهاند. آدمهای بسیاری از زندگی بیزار میشوند؛ حتی به طرزی طعنهآمیز تا مرز خودکشی. بعضیها در فعالیتی دیوانهوار و بیهدف غرق میشوند که معنایی جز اجتناب از درد ذاتی وضعیت بشر ندارد. خیره به خورشید اروین یالوم
موضع اپیکور، مکمل نهایی بذله وودی آلن است: «من از مرگ نمیترسم، فقط نمیخواهم هر جا سر و کلهاش پیدا میشود آنجا باشم.» اپیکور میگوید: در واقع ما آنجا نخواهیم بود و چون مرگ رخ بدهد، ما نخواهیم دانست و «من» هرگز با آن همزیستی نمیکند. چون ما مردهایم، نمیدانیم که مردهایم و در این صورت، دیگر ترس چیست؟ خیره به خورشید اروین یالوم
وقتی خستهایم، افکاری که سالها پیش بر آنها غلبه کردهایم، بار دیگر به ما هجوم میآورند. خیره به خورشید اروین یالوم
درست است که رویایی با مرگ، موجب برانگیختن اضطراب میشود اما در عین حال، غنای بیشتری به زندگی میبخشد. تجارب بیدارکننده شاید نیرومند باشند اما گذرا هستند. خیره به خورشید اروین یالوم
اپیکور معتقد بود که ماموریت اصلی فلسفه، تسکین فلاکت انسان است و ریشه فلاکت انسان چیست؟ او در پاسخ به این پرسش تردید روا نمیداشت: ترس فراگیر ما از مرگ است. خیره به خورشید اروین یالوم
هر چه از زندگی، کمتر بهره برده باشید، اضطراب مرگ بیشتر است. در تجربه کامل زندگی، هر چه بیشتر ناکام مانده باشید، بیشتر از مرگ خواهید ترسید. نیچه این عقیده را با قوت تمام در دو نکته کوتاه بیان کرده است: «زندگیت را به کمال برسان و به موقع بمیر.» همانطور که زوربای یونانی با گفتن این حرف تاکید کرده است: «برای مرگ، چیزی جز قلعهای ویران به جا مگذار.» و سارتر، خود در زندگینامهاش آورده: «آرام آرام به آخر کارم نزدیک میشدم و یقین داشتم که آخرین تپشهای قلبم در آخرین صفحههای کارم ثبت میشود و مرگ، فقط مردی مرده را درخواهد یافت.» خیره به خورشید اروین یالوم
شعور، موهبت بزرگی است؛ گنجینه گرانبهایی مانند خود زندگی. انسان به شعور از موجودات دیگر متمایز میشود اما این شعور، به بهای گزافی به دست میآید: جراحت مرگبار. هستی ما تا ابد، تحتالشعاع دانستن این نکته است که میبالیم و به اوج شکوفایی میرسیم و روزی ناگزیر، پژمرده میشویم و میمیریم. خیره به خورشید اروین یالوم
عدهای از آدمها -که فوقالعاده به مصونیت خود اطمینان دارند- غالبا بدون توجه به دیگران یا به ایمنی خود، قهرمانانه زندگی میکنند. دستهای دیگر میکوشند جدایی دردناک مرگ را از راه پیوستن به دیگری تعالی دهد؛ یعنی با کسی که دوستش بدارند، یک هدف، یک مجمع یا یک موجود الهی. اضطراب مرگ، مادر همه مذاهب است که به روشهای گوناگون میکوشند دلهره فانی بودن انسان را تعدیل کنند. پروردگار، چنان که فرهنگهای گوناگون، وصفش کردهاند، نه تنها از راه تجسم حیات جاودان، رنج فانی بودن را بر ما هموار میسازد، بلکه هجران هولناک را با ارائه حضور ابدی جبران میکند و طرح روشنی از زندگی پرمعنا به دست میدهد. خیره به خورشید اروین یالوم
رفته رفته با پشت سر گذاشتن نوجوانی، دغدغه مرگ جای خود را به دو وظیفه بزرگ دوره جوانی میدهد: دنبال کردن کار مناسب و تشکیل خانواده. سپس، سه دهه بعد، وقتی بچهها از خانه رفتند و سن بازنشستگی رسید، بحران میانسالی بر سر ما آوار میشود و بار دیگر، اضطراب از مرگ به شدت بروز میکند. وقتی به اوج زندگی میرسیم و به کورهراه پیش رو نگاه میکنیم، درمییابیم که این کورهراه دیگر صعود نمیکند؛ بلکه به سوی زوال و نقصان سرازیر میشود. از این پس، دیگر دغدغه مرگ هرگز از یاد ما نمیرود. خیره به خورشید اروین یالوم
زندگی درازی پیش رو داری و معنا ندارد که حالا به آن فکر کنی. پیر که بشوی و مرگ را از نزدیک ببینی، یا آرامش پیدا میکنی یا مریض میشوی. در هر صورت، مرگ چیز ناخوشایندی نمیشود. خیره به خورشید اروین یالوم
اپیکور «فلسفه طبی» را به اجرا گذاشت و بر این نکته اصرار ورزید که پزشک، تن را معالجه میکند و فیلسوف باید جان را مداوا کند. به عقیده او، فلسفه فقط یک هدف درست داشت: کاهش بدبختی انسان و علت بدبختی چه بود؟ ترس همه جا حاضر از مرگ! او میگفت: تصور ترسناک مرگ ناگزیر، با لذت آدمی از زندگی در هم میآمیزد و هر عیشی را منغض میسازد. خیره به خورشید اروین یالوم
تاریک شدهای و صدایم را نمیشنوی. به هنگامهی مرگ، آیا من هم چون انکیدو نمیشنوم؟ اندوه به قلبم ره میگشاید. از مرگ میهراسم…
گیلگمش خیره به خورشید اروین یالوم
بنا به تجربه من، مهمترین کاتالیزورهای تجربه، بیدارکننده حوادث اضطراری زندگی هستند:
غم از دست دادن آن که دوستش داریم.
آن بیماری که به مرگ تهدیدمان میکند.
قطع رابطهای صمیمانه.
برخی نقاط عطف بزرگ زندگی؛ مثل جشن تولدهای بزرگ.
پنجاه سالگی، شصت سالگی، هفتاد سالگی و غیره.
لطمههای فاجعهبار روحی؛ مثل آتشسوزی، تجاوز یا غارت شدن.
رفتن بچهها از خانه (آشیانهی خالی)
از دست دادن شغل یا تغییر آن.
بازنشستگی.
رفتن به خانه سالمندان.
سرانجام، خواب نیرومندی که پیامی از عمق وجودتان میدهد، میتواند در خدمت تجربه برانگیزاننده باشد. خیره به خورشید اروین یالوم
بسیاری از افراد معتقدند هنگام مواجهه با مرگ، تغییرات ماندنی و چشمگیر در آنان بیشتر میشود. وقتی حدود ده سال روی بیمارانی که به علت سرطان رودرروی مرگ قرار گرفته بودند، کار کردم، متوجه شدم بسیاری از آنها به جای اینکه تسلیم یاس و ناامیدی شوند، به نحو شگفتانگیز و مفیدی متحول میشوند. زندگی خود را با رعایت حقتقدمها دوباره برنامهریزی میکنند و دیگر به چیزهای بیاهمیت بها نمیدهند. قدرت نه گفتن پیدا میکنند و کارهایی را که واقعا دوست ندارند انجام نمیدهند. با افرادی که دوستشان دارند صمیمانهتر ارتباط برقرار میکنند. آنها از حقایق اساسی زندگی، تغییر فصول، زیبایی طبیعت و آخرین کریسمس یا سال جدیدی که پشت سر گذاردهاند، از صمیم قلب قدردانی میکنند.
حتی بعضی از افراد با نگاه جدیدی که به زندگی پیدا کرده بودند، میگفتند ترس آنها از مردم کمتر شده است، قدرت ریسک بیشتری پیدا کردهاند و از بابت طردشدگی، کمتر نگرانند. یکی از بیمارانم اظهارنظر خندهداری میکرد: “سرطان، روانرنجوری را درمان میکند.”
بیمار دیگری میگفت: “حیف که تا حالا منتظر ماندم. حالا که سراسر بدنم را سلولهای سرطانی فرا گرفته، تازه یاد گرفتم چطور زندگی کنم!”
– خیره به خورشید نگریستن اثر اروین د یالوم خیره به خورشید اروین یالوم
موج زدن به این نکته اشاره میکند که هر یک از ما ، غالباً بدون قصد یا دانسته ، دوایر متحدالمرکزی از تأثیر ایجاد میکنیم که شاید سالها یا حتی نسلها بر دیگران اثر بگذارد. یعنی تأثیری که بر دیگری میگذاریم به نوبت خود به یکی دیگر منتقل میشود، درست مانند موجهای دایره واری که بر سطح آب استخر میافتد تا آنجا که دیگر دیده نشود اما در سطح ریزپردازنده ای ادامه یابد…
موج زدن چنانکه من به کارش میبرم ، به جای فنا ناپذیری بر جا گذاشتن چیزی است از تجربه ی زندگی خود ، خصلتی ، پاره ای از خرد ، رهنمود ، فضیلت ، تسکینی به دیگران ،چه شناخته باشد چه ناشناخته. خیره به خورشید اروین یالوم