رمان خارجی

سایه‌ها در سپیده‌دم می‌رویند

(Skuggorna vaxer i skymningen)

وقتی بابا ساموئل شانه‌های جوئل را تکان داد تا او را از خواب بیدار کند، او داشت خواب وحشتناکی می‌دید. خواب می‌دید که آتش گرفته است و شعله‌هایی از سوراخ بینی‌اش قش‌قش‌کنان بیرون می‌زند، مثل این‌که تبدیل به اژدهایی آتشین شده باشد. موقع سوختن هیچ دردی احساس نکرده بود، اما تا حد مرگ ترسیده بود؛ فقط خواسته بود که بیدار شود.

هرمس
9789643630355
۱۳۸۸
۱۸۶ صفحه
۷۳۶ مشاهده
۰ نقل قول
هنینگ مانکل
صفحه نویسنده هنینگ مانکل
۱۵ رمان Henning Mankell was an internationally known Swedish crime writer, children's author and playwright. He was best known for his literary character Kurt Wallander.

Mankell split his time between Sweden and Mozambique. He was married to Eva Bergman, Swedish director and daughter of Ingmar Bergman.
دیگر رمان‌های هنینگ مانکل
کفش‌های ایتالیایی
کفش‌های ایتالیایی در تولد پانزده سالگی‌ام تصمیم گرفتم پزشک شوم. در کمال تعجب، پدرم مرا برای شام بیرون برد. گفتم که پیشخدمت بود، پیشخدمتی که با تلاشی سرسختانه برای حفظ شان و مقامش، فقط روزها کار می‌کرد. هر وقت مجبورش می‌کردند شیفت شب کار کند استعفا می‌کرد. هنوز می‌توانم گریه‌های مادرم را به خاطر بیاورم، وقتی پدر به خانه می‌آمد و می‌گفت ...
ماده شیر سفید (کاراگاه والاندر 3)
ماده شیر سفید (کاراگاه والاندر 3) ماده شیر کاملا بی‌حرکت ایستاده بود و به آدم‌هایی که در ماشین بودند نگاه می‌کرد. عضلات قوی دست‌هایش زیر پوستش بازی می‌کرد. فکر کرد که چقدر این حیوان زیباست؛ قدرت او زیبایی اوست و ویژگی‌اش این است که نمی‌توان حرکتش را پیش‌بینی کرد. او یک ماده شیر است؛ یک شیر سفید. این فکر او را به یاد خاطره‌ای انداخت که ...
دیدار در بعدازظهر و 3 نمایش‌نامه دیگر
دیدار در بعدازظهر و 3 نمایش‌نامه دیگر یک اتاق در یک آپارتمان، در یک شهر بزرگ. مرد: چرا توی تاریکی می‌شینی؟ نمی‌تونم صورتت رو ببینم. زن: طاقت نور رو ندارم دیگه. چشم‌هام می‌سوزه. خودت اینو می‌دونی. مرد: می‌دونم؟ من می‌دونم؟ من هیچچی نمی‌دونم. من با کسانی که نتونم ببینم‌شون نمی‌تونم حرف بزنم. زن: خیله خب. دستمو می‌ذارم این‌جا روی میز، می‌تونی بهش نگاه کنی! مرد: دستت چشم ...
کفش‌های ایتالیایی
کفش‌های ایتالیایی شرمنده شدم. همیشه در چیزهای دیگران کاوش می کردم حتی بلد بودم با بخار پاکت‌نامه را باز کنم و بعد دوباره بچسبانم‌اش. مادر مجموعه‌ای نامه داشت، مربوط به دوران جوانی‌اش، که در آن‌ها خطاب به دوستی همه رازهایش را گفته بود. کمی پیش از مرگ‌اش روبانی دور آن پیچید و ازمان خواست آن‌ها را بسوزانیم. این کار را کردم - ...
سگی که به سوی ستاره‌ای می‌دود
سگی که به سوی ستاره‌ای می‌دود جوئل قهرمان داستان، تک و تنها با پدرش در یک محیط جنگلی سرد و کوچک در منطقه‌ای در شمال سوئد زندگی می‌کند. رویاهای او درباره دریاهای گرم و روزهای زیبای بهاری با دیدن یک سگ خاکستری شکل می‌گیرد که از نگاه خیال‌پرداز او به سوی ستاره‌ای در آسمان می‌دود.
مشاهده تمام رمان های هنینگ مانکل
مجموعه‌ها