رمان ایرانی

کوه شیشه‌ای

شادان
9789646701656
۱۳۸۶
۳۴۴ صفحه
۲۳۶۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مریم جعفری
تقدیر شوم
تقدیر شوم رامین تمام شب را در حالی که زیر سرم بسر می‌برد در بیمارستان گذراند و صبح زود بنا به اصرار خودش با حالی نزار و ناباور از بیمارستان خارج شد و آرزو کرد هر آنچه دیده و شنیده کابوسی بیش نباشد. او با حالی دگرگون و بیمار به منزل پدر پروانه رفت و زنگ آنجا را فشرد، بارها و بارها. ...
بازمانده
بازمانده یک روز مقابل تمامی دیگران ایستادی و بر خواسته‌ات، و آن‌چه ایمانت بود پای فشردی. من نیز به دلگرمی آن ایمان و هر آن‌چه عشق تو تصور می‌کردم چشم به راهت ماندم، تو رفتی و آن‌چه از تو باز ماند لحظاتی بود که من چشم به آسمان داشتم.
فراموشم نکن
فراموشم نکن
بی‌قرار
بی‌قرار
مشاهده تمام رمان های مریم جعفری
مجموعه‌ها