رمان ایرانی

زنجیر عشق

به تو که گفته بودم بی‌خود دل خوش نکن. او به تنها کسی که نمی‌اندیشد تویی. او تو را مسخره می‌کند. اصلا چرا باید به تو فکر کند؟ چرا باید به تو اهمیت دهد؟ آن جوان با سبد گلی به اینجا آمد و گفت اسیر دل شده،‌ اسیر او. خداوندا حتما از او امیدواری دیده که به اینجا آمده. حتما...

چکاوک
9789646043756
۱۳۸۹
۳۸۴ صفحه
۱۲۱۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مریم جعفری
آشیانی از حریر
آشیانی از حریر پروانه عزیزم نمی‌دانم وقتی که نامه‌ام به دستت می‌رسد در چه اوضاع و شرایطی هستی اما خوب می‌دانم و مطمئنم که مرا به واسطه ندادن پاسخ به نامه‌هایت می‌بخشی زیرا نمی‌دانم تصور کنم کسی که با صبوری بی‌‌حد در تمام طول این سال‌ها بی‌آنکه پاسخی دریافت کند برایم نامه می‌داده فرد بی‌گذشت و نامهربانی باشد. راستش باید به حقیقتی اعتراف ...
آرام جان
آرام جان می‌گویند که آدم‌ها وقتی در کنار هم زندگی می‌کنند زیر یک سقف اگرچه از دو دنیای متفاوت و دور از هم و حتی گاهی متضاد راهی را آغاز کرده‌اند اما کم‌کم شبیه یکدیگر می‌شوند و کمابیش خصوصیات یکدیگر را می‌پذیرند این یعنی صیقل خوردن آدم‌ها و اگر دو نفر بدانند از زندگی چه می‌خواهند روح و روانشان نیز در کنار هم صیقل می‌خورد و به آرامش می‌رسد: آرامشی در روح آرامشی در جان!
زمزمه باد
زمزمه باد
بی‌قرار
بی‌قرار
بی‌بازگشت
بی‌بازگشت
مشاهده تمام رمان های مریم جعفری
مجموعه‌ها