رمان ایرانی

زنجیر عشق

به تو که گفته بودم بی‌خود دل خوش نکن. او به تنها کسی که نمی‌اندیشد تویی. او تو را مسخره می‌کند. اصلا چرا باید به تو فکر کند؟ چرا باید به تو اهمیت دهد؟ آن جوان با سبد گلی به اینجا آمد و گفت اسیر دل شده،‌ اسیر او. خداوندا حتما از او امیدواری دیده که به اینجا آمده. حتما...

چکاوک
9789646043756
۱۳۸۹
۳۸۴ صفحه
۱۲۱۸ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مریم جعفری
تنها با تو
تنها با تو من نادر رفیعی هستم، با اینکه می‌دانم الان زمان مناسبی برای مطرح کردن این موضوع نیست ولی همین حالا دختر شما را رسما خواستگاری می‌کنم. خواهش می‌کنم به دختر سنگدل خود بگویید مرا ببخشد وگرنه آنقدر در این گورستان سرد می‌نشینم تا با یاد عشق او در کنار مزار پدرش بمیرم.
زمزمه باد
زمزمه باد
تقدیر شوم
تقدیر شوم رامین تمام شب را در حالی که زیر سرم بسر می‌برد در بیمارستان گذراند و صبح زود بنا به اصرار خودش با حالی نزار و ناباور از بیمارستان خارج شد و آرزو کرد هر آنچه دیده و شنیده کابوسی بیش نباشد. او با حالی دگرگون و بیمار به منزل پدر پروانه رفت و زنگ آنجا را فشرد، بارها و بارها. ...
آشیانی از حریر
آشیانی از حریر پروانه عزیزم نمی‌دانم وقتی که نامه‌ام به دستت می‌رسد در چه اوضاع و شرایطی هستی اما خوب می‌دانم و مطمئنم که مرا به واسطه ندادن پاسخ به نامه‌هایت می‌بخشی زیرا نمی‌دانم تصور کنم کسی که با صبوری بی‌‌حد در تمام طول این سال‌ها بی‌آنکه پاسخی دریافت کند برایم نامه می‌داده فرد بی‌گذشت و نامهربانی باشد. راستش باید به حقیقتی اعتراف ...
تک‌سوار عشق
تک‌سوار عشق
مشاهده تمام رمان های مریم جعفری
مجموعه‌ها