رمان نوجوان

44 قصه از هانس کریستین آندرسن

توک در این خواب هم خواب دیگری دید، یعنی آنچه را که دوست داشت خواب دید. خواهر کوچکش، گوستاو، که چشمان آبی و موهای مجعدی داشت، ناگهان به صورت دختری جوان و زیبا در آمد. او بدون آن‌که بال و پری داشته باشد پرواز می‌کرد. آن‌ها بر روی جنگل‌های سبز و دریاچه آبی شهر زولند پرواز کردند.

قدیانی
9789644173226
۱۳۸۶
۵۱۲ صفحه
۹۸۷ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های هانس کریستین اندرسن
قصه‌های پریان
قصه‌های پریان پادشاه سال‌خورده گفت: ((می‌بینی، سرنوشت تو نیز درست مثل این‌ها خواهد بود. از این تصیمم منصرف شو. این وضع خیلی مرا اندوهگین کرده و خیلی به قلبم فشار می‌آورد.)) جان دست پادشاه را بوسید و گفت او فکر می‌کند همه چیز رو به راه خواهد شد، چون او خیلی به شاهزاده خانم زیبا علاقه‌مند است...
پری دریایی کوچک و چند قصه دیگر
پری دریایی کوچک و چند قصه دیگر توی جاده، سربازی قدم‌رو می‌آمد، چپ راست چپ راست! کوله‌بارش را به دوش گرفته بود و یک شمشیر به کمر بسته بود، چون رفته بود جنگ و حالا داشت به خانه بر می‌گشت. توی راه، به جادوگر پیری برخورد، جادوگر آنقدر زشت بود که لب پایینش درست روی سینه‌اش آویخته بود.
پری دریایی کوچک و چند قصه دیگر
پری دریایی کوچک و چند قصه دیگر
دخترک کبریت‌فروش و 53 قصه دیگر
دخترک کبریت‌فروش و 53 قصه دیگر
قصه‌های آفتاب و چند قصه دیگر
قصه‌های آفتاب و چند قصه دیگر آیدا کوچولو گفت: طفلک گل‌هایم همه مرده‌اند. دیروز عصر خیلی خوشگل بودند. ولی حالا برگ‌هایشان همه خشک شده و پلاسیده. چرا این کار را می‌کنند؟ این را از دانشجویی پرسید که روی کاناپه نشسته بود. آیدا کوچولو از این جوان خیلی خوشش می‌آمد، چون قصه‌های خیلی قشنگ تعریف می‌کرد و می‌توانست با کاغذ شکل‌های خیلی بامزه‌ای درست کند.
مشاهده تمام رمان های هانس کریستین اندرسن
مجموعه‌ها