رمان خارجی

اسکار و خانم صورتی

(Oscar et la dame rose)

داستان اسکار و خانم صورتی نامه‌های پسر بچه‌ی ده ساله‌یی است به خدا. این نامه‌ها را خانم صورتی که هر روز در بیمارستان کودکان با او دیدار می‌کند یافته است. نامه‌ها توصیف دوازده روز از زندگی شوخی‌وار و شاعرانه‌ی اسکار است. دوازده روز پر از آدم‌های مضحک و متاثر‌ کننده. این دوازده روز شاید واپسین روزها باشد، اما به لطف ((مامان صورتی)) که پیوند عاشقانه‌یی با اسکار کوچولو برقرار می‌سازد، روزهای افسانه‌یی خواهد شد.

9789649283180
۱۳۸۸
۷۶ صفحه
۳۲۵۶ مشاهده
۱ نقل قول
نسخه‌های دیگر
اریک امانوئل اشمیت
صفحه نویسنده اریک امانوئل اشمیت
۵۲ رمان اریک امانوئل اشمیت نویسنده، نمایش‌نامه‌نویس و فیلسوف فرانسوی است. نوشته‌های او به ۴۳ زبان دنیا منتشر شده و نمایشنامه‌های او در بیش از ۵۰ کشور روی صحنه رفته‌است. چندین جایزه تئاتر مولیر فرانسه، جایزه بهترین مجموعه داستان گنکور، جایزه آکادمی بالزاک همراه بسیاری از جوایز فرانسوی و خارجی از جوایز اهداشده به اشمیت است. نمایشنامه‌هایی از او نظیر «خرده جنایت‌های زناشویی» و «مهمانسرای دو دنیا» و آثاری از مجموعه داستان «گل‌های معرفت» مانند «میلارپا»، «ابراهیم آقا و گل‌های قرآن»، «اسکار و خانم ...
دیگر رمان‌های اریک امانوئل اشمیت
10 فرزند هرگز نداشته خانم مینگ
10 فرزند هرگز نداشته خانم مینگ خانم مینگ دوست دارد درباره ده فرزندش که در نقاط مختلف کشور پهناور چین زندگی می‌کنند، حرف بزند. آیا او در کشور تک فرزندی، افسانه می‌بافد؟ قانون را دور زده است؟ در جنونی خفیف فرو رفته است؟ اگر این بچه‌ها خیالی نباشند چه؟ راز باورنکردنی خانم مینگ، به راز چین گذشته و چین امروز می‌پیوندد، و با حکمت کهن کنفسیوس خود ...
شب والونیه
شب والونیه ... می گویند زمانی که یک نوزاد به دنیا می‌آید، هفته های اول تا حدودی نابیناست، رنگ‌ها و شکل‌ها را نمی‌تواند تشخیص دهد، همه چیز به غیر از صدای مادر و دست‌های پدر برایش مبهم است، حتی گهواره هم او را گیج می‌کند تا وقتی که چشمانش شروع به دیدن می‌کنند. این اتفاق یک بار دیگر هم می‌افتد، وقتی که ...
فرزند نوح
فرزند نوح «ژوزف کوچولو، می‌دانی اولین کلکسیونر تاریخ کی بوده؟» «نه!» «نمی‌شناسمش.» «زمان‌های دور، باران‌های بی‌وقفه‌ای می‌بارید که سقف‌ها را ویران می‌کرد، دیوارها را آوار می‌کرد، پل‌ها را خراب می‌کرد، راه‌ها را می‌بست و باعث طغیان رودها و دریاها می‌شد. سیل شهرها و روستاها را ویران می‌کرد. بازمانده‌ها ابتدا به بالای کوه پناه بردند، اما سیل حتی باعث ریزش کوه‌ها هم شد. ...
زندگی با موتسارت
زندگی با موتسارت یک روز موتسارت برایم آهنگی فرستاد. آن آهنگ زندگی‌ام را عوض کرد. از آن زمان، گاه گاه برایش می‌نویسم. هر وقت بخواهد جوابم را می‌دهد و همیشه شگفت‌آور و وجدآور است. حالا دیگر فریادش نمی‌زنم بلکه به آرامی می‌گویم: موتسارت دوستت دارم. وقتی می گویم موتسارت فقط نامت را نمی‌گویم. منظورم آسمان، ابرها، لبخند یک کودک، چشم‌های گربه‌ها و صورت ...
1 مرد خیلی سازگار
1 مرد خیلی سازگار از آنجایی که هیچ علاقه‌ای به تئاتر ندارم حتی 1 ذره، خودم هم متعجب‌ام. روی یک صندلی کوچک گیر بیفتیم، بدون اینکه بتوانیم نه چیزی بنوشیم نه چیزی بخوریم. رو به روی صحنه‌ای که جز بازیگران اجق‌وجقی که متن‌هایی را یکی پس از دیگری بلغور می‌کنند هیچ چیز جالبی برای دیدن ندارد، ناگزیر از سکوت، شانه به شانه، دست به ...
مشاهده تمام رمان های اریک امانوئل اشمیت
مجموعه‌ها