۸۰ رمان
گابریل خوزه گارسیا مارکِز رماننویس، روزنامهنگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی است. او بین مردم کشورهای آمریکای لاتین با نام گابو یا گابیتو (برای تحبیب) مشهور است و پس از درگیری با رییس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتنش در مکزیک زندگی میکند.
او در سال ۱۹۴۱ اولین نوشتههایش را در روزنامهای به نام Juventude که مخصوص شاگردان دبیرستانی بود منتشر کرد و در سال ۱۹۴۷ به تحصیل رشتهٔ حقوق در دانشگاه بوگوتا پرداخت و همزمان با روزنامه آزادیخواه الاسپکتادور ...
17 انگلیسی مسموم
گابریل گارسیا مارکز در سال 1927 در دهکده آرکاتاکا در منطقه سانتامارا در کلمبیا به دنیا آمده است. رماننویس، روزنامهنگار، ناشر و فعال سیاسی کلمبیایی است. او بین مردم کشورهای امریکای لاتین به نام گابو مشهور است و پس از درگیری با رئیس دولت کلمبیا و تحت تعقیب قرار گرفتن به مکزیک مهاجرت کرد. مارکز در سال 1982 جایزه نوبل ...
100 سال تنهایی
سالها بعد، زمانی که کلنل آئورلیانو بوئندیا در برابر سربازانی که قرار بود تیربارانش کنند، ایستاده بود، بعد از ظهر دوردستی را به خاطر آورد که پدرش او را به کشف یخ برده بود. آن موقع دهکده ماکوندو روستایی بود با بیست خانه خشتی که تمامی خانهها بر ساحل رودخانه واقع شده بودند. رودخانه آب صاف و زلالی داشت که ...
100 سال تنهایی
«خیلی سال بعد، جلوی جوخه آتش، سرهنگ آئورلیانو بوئندیا بیاختیار بعدازظهر دوری را به یاد آورد که پدرش او را برد تا یخ را بشناسد.»
رمان «صد سال تنهایی» بیتردید یکی از شاهکارهای جاویدان ادبیات آمریکای لاتین است که در روستای خیالی «ماکوندو» میگذرد. به گفته ماریو بارگاس یوسا: «ظهور ماکوندو، آفریده تخیل بارور گابریل گارسیا مارکز، موجب «زمینلرزهای ادبی» در ...
100 سال تنهایی
مارکز در این کتاب وضعیت جغرافیایی و آداب و رسوم بومیان سرخپوست آمریکای لاتین را به خوبی نمایاندهاست؛ گویی آیینهای در برابر ملتش گرفته تا همه ویژگیهای آنها را بنمایاند. کسی که این اثر را میخواند، اگر هم به کشورهای آمریکای لاتین سفری نداشته و یا حتی درباره آنها هیچ اطلاعی نداشته باشد؛ حس میکند آن سرزمین و مردمش را ...
پرندگان مرده و 15 داستان دیگر
شهردار که از گرما سرخ شده بود از بالای پلکان سر برگرداند. حضور بیدلیل بیوهزن در ادارهاش او را هیجانزده نکرد و همانطور که با بیاعتنایی زنندهای توری آسیب دیده را از جا درمیآورد پرسید: «چی شده؟»
«بچههای همسایه توری پنجرههای منو پاره کردهن.»
شهردار نگاه دیگری به او انداخت. سراپایش را از آن گلهای مخمل ریز خوش ترکیب تا کفشها که ...