دلم برای تمام روزهای با هم بودنمان تنگه گل من، هنوز هم باور از دست دادنت مشکله. دوستت دارم ای آرامش جان من، هر چند هر زمان که خواستم آنرا بر لب جاری کنم تقدیر مانعی شد بر سر راه تمام نگفتههایم. تو را به آسمان عشق او میسپارم که همانند من عاشق است.
شب تنهایی ماه
متحیر و ناباور به سمت صدا چرخید. سهند در چند قدمی او ایستاده بود. پلک زد تا اشکهایی که همان لحظه در چشمش حلقه بسته بود، فرو بریزد و او چهره و قامت محبوبش را بهتر تماشا کند. شاید هم گمان میکرد این یک رویاست. رویایی که زود محو و نابود خواهد شد و برای دیدنش نباید فرصت را هر ...
دنیای کوچک لیلا
چشمان تبدارش را به صورت زیبای همسرش دوخت: لیلا تو عشق بیکرانهای هستی که همه عمر دنبالش بودم، حتی همون روزها که تو منجلاب نفرت دست و پا میزدم. اون روزها از اعتراف میترسیدم ولی واقعیت این بود که با همه وجود خواستار عشقی پاک بودم و تو...
تنهاترین حامی
خودتو بزار جای من ،اگه پسرت همین حجت که فعلا تو خونه است و دست و بالش را بند نکردی یک شب بی هوا دست یکی رو که چهارده ماه تمام بی نام و نشون گذاشته باشه و رفته باشه معلوم نیست تو کدوم قبرستونی ،بگیره بیاره توی خونه ات و سینه سپر کنه که این دختر رو 1 ...
تمام من
صدای خندههایی که از طبقه بالا به گوشش میرسید، اعصاب و روانش را به بازی گرفته بود که شبیه مار زخمخورده دور خودش میپیچید. لحظهای به سرش زد همان وقت به خانه اردلان برود، یقه آن جوانکی را که به هوای آرام دل و جانش پا به این ساختمان گذاشته، بگیرد و تمام خشمش را بر سر او آوار کند! ...