رمان ایرانی

تنهاترین حامی

خودتو بزار جای من ،اگه پسرت همین حجت که فعلا تو خونه است و دست و بالش را بند نکردی یک شب بی هوا دست یکی رو که چهارده ماه تمام بی نام و نشون گذاشته باشه و رفته باشه معلوم نیست تو کدوم قبرستونی ،بگیره بیاره توی خونه ات و سینه سپر کنه که این دختر رو 1 ساعت پیش عقدش کردم،شماها هم چشماتون کور دنده‌هاتون نرم جلوش می‌شینین که مبادا به خانم بر بخوره بالا غیرتا چه کار می‌کردید؟

آرینا
9786009271788
۱۳۹۱
۸۱۶ صفحه
۴۸۰۰ مشاهده
۰ نقل قول
دیگر رمان‌های مرضیه قنبری
سکوت بی‌کسی
سکوت بی‌کسی دلم برای تمام روزهای با هم بودنمان تنگه گل من، هنوز هم باور از دست دادنت مشکله. دوستت دارم ای آرامش جان من، هر چند هر زمان که خواستم آنرا بر لب جاری کنم تقدیر مانعی شد بر سر راه تمام نگفته‌هایم. تو را به آسمان عشق او می‌سپارم که همانند من عاشق است.
تا بی‌نهایت
تا بی‌نهایت همه چی داشت خوب پیش می‌رفت. دلخوری‌های بین من و تو هم کمرنگ شده بود و اگه پای نازنین و تلفن‌های مشکوکش به میون نمی‌اومد، هیچ کدوم‌مون این همه غم و تنهایی رو تجربه نمی‌کردیم. روزی که تو و جواد تو رستوران بودین و برای چندمین بار زنگ زد شرکت، سعیدی هم که مرخصی داشت اومده بود بهم سر بزنه. ...
بازم کنارتم
بازم کنارتم دلخور و عصبی به سمت در گام برداشت و هنوز دستش به دستگیره نرسیده بود که نیلوفر آستینش را کشید: صبر کن. سهیل ایستاد، بی‌‌آنکه برگردد، صدای پر از خواهش نیلوفر به گوش جانش پر شد: نمی‌خوام اینطوری از هم جدا بشیم، با این همه دلخوری! می‌خوام خاطره آخرین دیدارمون برای هر دومون خوشایند باشه. هیچ‌وقت هیچ مردی رو اندازه تو دوست ...
تمام من
تمام من صدای خنده‌هایی که از طبقه بالا به گوشش می‌رسید، اعصاب و روانش را به بازی گرفته بود که شبیه مار زخم‌خورده دور خودش می‌پیچید. لحظه‌ای به سرش زد همان وقت به خانه اردلان برود، یقه آن جوانکی را که به هوای آرام دل و جانش پا به این ساختمان گذاشته، بگیرد و تمام خشمش را بر سر او آوار کند! ...
مشاهده تمام رمان های مرضیه قنبری
مجموعه‌ها