مجموعه داستان داخلی

زائری زیر باران

مجموعه‌ قصة زائری زیر باران سند روشن، گویا و بی‌پیرایه‌ای از صفا و صداقت و هجوم آفت به چشم‌انداز سبز باغی پردرخت است- باغی که آبش را مسموم کرده‌اند و برگ‌های تازه‌اش به وسعت یک لبخند هم نمی‌‌پایند و قبل از طلوع، غروب در تدارک رسیدن است. محمود از دنیای امیدی که بیهوده می‌روید، به سرزمینی می‌رسد که همه‌چیز در حال دگرگونی است، دگرگونی ویرانگر، دگرگونی پرخاشگر و سرانجام دگرگونی در تسلیم‌ها و باورها. مکان قصه‌های مجموعه زائری زیر باران اکثرا جنوب است، جنوبی که صمیمیت در آن با آفتاب داغ‌الفتی دیرینه دارد. محمود در این مجموعه، قصه‌گوی زوال‌ها و وحشت‌ها است و دلش نمی‌خواهد بیهوده به کسی امید بدهد و سرانجام در مرحله عمل این امید مثل تابوتی بی‌گور روی دست صاحبش بماند. قصه " ترس" جدالی برای زیستن و آزاد زیستن است، " از دلتنگی" حکایت‌گونه‌ای از سرگردانی است، " برخورد" از هجوم ماشین به روستا می‌گوید- روستایی که نمی‌داند با این هیولای خستگی ناپذیر چه کند و در " سایه سپیدارها"، قصه تلخ بی‌اعتمادی است به نشانه ویرانی برای همه‌چیز.

معین
9789645643605
۱۳۸۲
۲۰۸ صفحه
۱۰۱۶ مشاهده
۰ نقل قول
احمد محمود
صفحه نویسنده احمد محمود
۱۶ رمان محمود در ۴ دی ۱۳۱۰ در شهر اهواز از پدر و مادری دزفولی الاصل به دنیا آمد و شاید همین دلیل سبب شد تا بیشتر خود را دزفولی بداند. در برخی از آثارش چون همسایه‌ها و مدار صفر درجه واژه‌ها و جملاتی به گویش دزفولی به چشم می‌خورد و نیز شخصیت «نعمت» در داستان «غریبه‌ها و پسرک بومی» از کتابی به همین نام نیز از یکی از ساکنین دزفول بنام نعمت علائی گرفته شده است که حول‌وحوش سال ۱۳۲۳ در ...
دیگر رمان‌های احمد محمود
مدار صفر درجه 1 (3 جلدی)
مدار صفر درجه 1 (3 جلدی) باران درمانده به چارسو نگاه کرد. طرف راست، دید که باله‌های سیاه گرده دو کوسه، آب را می‌شکافند و می‌آیند ـ دید که کوسه‌ها، باله به باله ، تند گشتند ـ رفتند رو به پائین. راند دنبالشان. فریاد زد:«جمعه ـ رزاق ـ» دورتر ـ طرف قبله ـ آب آشفت. صدای رزاق آمد:«دعواشان شد!» باران چشم بر هم گذاشت. صدای جمعه ...
غریبه‌ها و پسرک بومی
غریبه‌ها و پسرک بومی با غرش جرثقیل‌ها و هژده چرخه‌ها از تو رختخواب می‌پریدیم و تازه آفتاب‌زده بود که می‌رفتیم و سایه دیوار می‌نشستیم و نگاه می‌کردیم که کارگران آبی‌پوش، با کاسکت‌های سفید آهنی که نور خورشید را باز می‌تافت، تو تله‌بست‌ها وول می‌خوردند. آفتاب که پهن می‌شد، خنکای صبح را می‌مکید. حالا دیوار آجری شکری‌رنگی. رودخانه را از ما بریده‌بود و زخم زرد ...
قصه آشنا
قصه آشنا «قصه آشنا» مجموعه شش داستان کوتاه است. در این داستان‌ها و سه داستان از کتاب «دیدار»، نویسنده با چیرگی و قدرت قلم جادویی خود اندوه و فقر مردم عادی را درون‌مایه اصلی اثرش قرار داده است. در این داستان‌ها شیوه واقع‌گرایی را با شیوه بیان تاثیرات حسی خود به هم آمیخته است و در نتیجه در بیان روابط اجتماعی آدم‌ها ...
مدار صفر درجه 2 (3 جلدی)
مدار صفر درجه 2 (3 جلدی) باران درمانده به چارسو نگاه کرد. طرف راست، دید که باله‌های سیاه گرده دو کوسه، آب را می‌شکافند و می‌آیند ـ دید که کوسه‌ها، باله به باله ، تند گشتند ـ رفتند رو به پائین. راند دنبالشان. فریاد زد:«جمعه ـ رزاق ـ» دورتر ـ طرف قبله ـ آب آشفت. صدای رزاق آمد:«دعواشان شد!» باران چشم بر هم گذاشت. صدای جمعه ...
از مسافر تا تب‌خال
از مسافر تا تب‌خال
مشاهده تمام رمان های احمد محمود
مجموعه‌ها