تسلط صفدری به تکنیکهای داستانپردازی، شناخت ژرفش از باورها و آداب بومی و پیشنهادات تازهاش در روایت، او را در زمره شاخصترین نویسندگان ایران قرار داده است. تیله آبی دربرگیرنده 7 داستان از برجستهترین داستانهای اوست.
سیاسنبو
چند روز بعد، جسد ورم کرده پدر از دریا بالا میآید و خانه به دوشی شروع میشود. عمویت، السنو، میرود آبادان تو شرکت نفت کار پیدا میکند، تو و مادر هم میروید. تازه پا به راه شدهای، و مادر شبها باقلا پخت میکند و صبح توی خیابان میفروشد. نگاه دریده شاگرد شوفرها را میبینی که از چاک پیراهن مادر میرود ...
من ببر نیستم پیچیده به بالای خود تاکم
40 گیسو (چند افسانه)
سنگ و سایه (1 بازی بلند)
«آخ، سنگم! اگر میدانستم گمش میکنم، میخوردمش. اگر از خورنگ آتش هم سرختر بود، باور کن میخوردمش. نمیدانی... یک شب چه خواندنی کردم! نبودی که بشنوی. صدایم کشیده شد تا بالای کوه بیرمی. از آنجا کشیده شد از روی خانهها و درختها تا بالای زمینهای دامن باغستان.»