40 گیسو
پیرمرد و پیرزنی در دهکدهای زندگانی می کردند. آنها دوتا دختر داشتند. زندگیشان نه خوب و نه بد میگذشت. هر روز صبح از خواب بیدار میشدند، چاله آتش را نگاه میکردند، چهار گرده نان میدیدند که گرم و برشته آماده است. گردههای نان را برمیداشتند و میخوردند. به هر یکی یک گرده میرسید.
روزی پیرمرد به پیرزن گفت: «بیا دخترها ...
تیله آبی
تسلط صفدری به تکنیکهای داستانپردازی، شناخت ژرفش از باورها و آداب بومی و پیشنهادات تازهاش در روایت، او را در زمره شاخصترین نویسندگان ایران قرار داده است. تیله آبی دربرگیرنده 7 داستان از برجستهترین داستانهای اوست.
سیاسنبو
سیاسنبو
چند روز بعد، جسد ورم کرده پدر از دریا بالا میآید و خانه به دوشی شروع میشود. عمویت، السنو، میرود آبادان تو شرکت نفت کار پیدا میکند، تو و مادر هم میروید. تازه پا به راه شدهای، و مادر شبها باقلا پخت میکند و صبح توی خیابان میفروشد. نگاه دریده شاگرد شوفرها را میبینی که از چاک پیراهن مادر میرود ...